زهرا تیموری نژاد /اوپنهایمر «Oppenheimer» جدیدترین ساخته «کریستوفر نولان» روای بخشهایی از زندگی «رابرت اوپنهایمر» فیزیکدان یهودیالاصل آمریکایی است که به دلیل تلاش موفقیت آمیزش در ساخت بمب اتم به «پدر بمب اتم» نیز شناخته میشود. اوپنهایمر از روز اکرانش تا کنون نقدهای مثبت و امتیازات بالای منتقدان را از آن خود کند؛ اما واقعاً این فیلم شایسته این همه تعریف و تمجید یا در نیمه پنهان این تعریف و تمجیدها حقایق دیگری نهفته است؟!
کریستوفر نولان با فیلمها و یا به تعبیری با شاهکارهایش ازجمله حیثیت «The Prestige»، شوالیه تاریکی برمیخیزد «The Dark Knight Rises»، تلقین «Inception» و میان ستارهای «Interstellar»، تبدیل به کارگردانی محبوب و پولساز شد.
نولان، استاد ساخت پروژههای بزرگ و شیفتهی بازی با زمان(در فیلم تنت «Tenet» این شیفتگی به اوج خود میرسد)، اینبار در اوپنهایمر برای نشان دادن روایت رابرت اوپنهایمر با نقشآفرینی «کیلین مورفی» و همچنین «لوئیس استراوس» رئیس کمیسیون انرژی اتمی آمریکا با بازی «رابرت داونی جونیور»، زمان را به بازی میگیرد. او بهجای روایت خطی در یک اثر زندگینامهای، بیننده را با ملقمهای از سکانسهای رنگی برای روایت اوپنهایمر و سیاه و سفید برای روایت استرواس مواجه میکند و با برشهای موازی بهطور مداوم ذهن مخاطب را در زمان به عقب و جلو میکشاند.
بخشی از فیلم روند زندگی اوپنهایمر از بیست سالگی تا موفقیتش در ساخت بمب اتم و بخش دیگر به ماجرای لغو مجوز امنیتیاش مربوط میشود. استراوس بنابه شواهدی بر جاسوسی شوروی از برنامه اتمی آمریکا و سابقه کمونیستی اوپنهایمر و مخالفتهای او با توسعه بمب هیدروژنی، به اوپنهایمر مشکوک میشود و او را به پای میز محاکمهای ساختگی میکشاند تا مجوز امنیتیاش را لغو کند. اوپنهایمر نیز مجازاتش را میپذیرد و از اینرو او را به پرومتئوس تشبیه میکنند. درواقع اوپنهایمر اقتباسی از کتاب «پرومتئوس آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» اثر دو نویسنده مطرح «کای برد» و «مارتین جی شروین» است (پرومتئوس، خدای آتش یونان باستان، نیروی آتش را به انسان بخشید. وقتی انسان از آتش برای کشتار و فساد استفاده کرد، زئوس پرومتئوس را مجازات و در تارتاروس به بند میکشد).
گویی تمام صحنهها و دیالوگها در این فیلم در راستای تطهیر مردی به نام اپنهایمر است، فیزیکدانی که به پروژه بزرگ منهتن میپیوندد و از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ رهبری گروه بزرگی از دانشمندان و فیزیکدانان را به عهده میگیرد. آنها با آگاهی کامل بر روی سلاحی مرگبار کار میکنند تا به بهانه پایان دادن به جنگ جهانی دوم برسر شهروندان دو شهر هیروشیما و ناکازاکی ریخته شود.
حقیقت این است که در آن برهه زمانی شکست آلمان و ایتالیا واضح بود و بی شک آمریکا و متفقین برندگان جنگ جهانی دوم محسوب میشدند. ژاپن نیز مهرهای سوخته بود، بنابراین ویرانی دو شهر ژاپنی هیروشیما و ناکازاکی با بمب اتم نه برای پایان جنگ و جلوگیری از کشتارهای بعدی در نقاط مختلف جهان، بلکه تنها برای نمایش قدرت و سلطهطلبی آمریکا بر جهان بود.
نکتهی جالب عدم نمایش صحنههای ویرانی و کشتار مردم ژاپن است و مضحکتر از آن تعبیر منتقدان از این عدم نمایش است؛ آنها معتقدند این یک انتخاب اخلاقی از طرف کارگردان است تا بیشتر به مسائل فلسفی تکیه کند! اما در حقیقت کارگردان با نمایش شکوهمند آزمایش انفجار بمب اتم، صحنهای زیبا، شگفتانگیز و حماسی را به تصویر میکشد، بنابراین نمایش کشتار و صحنههای ویرانی نباید این عظمت و شکوه آمریکایی را زیر سوال ببرد!
رابرت اوپنهایمر علاوهبر اعتقادات آرمگدونی، شیفتهی آئین هندوئیسم بود، بهطوری که نام آزمایش بمب هستهای را آزمایش ترینیتی(تثلیث) گذاشت و پساز دیدن انفجار، این جمله معروف ویشنو در بهاگاواد گیتا کتاب مقدس هندوها در ذهنش تداعی شد: «اکنون من مرگ شدهام، نابودگر جهانها». این جمله از تفکری سرچشمه میگیرد که آفرینش و نابودی را مقدس میداند و معتقد است یک جنگجو وظیفهاش را انجام میدهد و در نبرد باید با افتخار تبدیل به مرگ و نابودگر شود. اوپنهایمر و گروهش نیز وظیفهی خود را مقابله و نابودی نیرویی شیطانی به نام آلمان و متحدینش میپنداشتند؛ حتی به قیمت کشتار انبوهی از مردم که شاید هیچ نقشی در جنگ نداشتند. این یعنی من وظیفهام را در قبال نجات جهان انجام دادهام، هرچند برپایه ادعاهای دروغین!!!
در طول سه ساعت تماشای فیلم بیننده آنقدر درگیر شکوه بمب اتم و تبرئه رابرت اوپنهایمر میشود که مجالی برای اندیشیدن به یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشر برایش باقی نمیماند.
درواقع قرار نیست بیننده با دیدن این فیلم به فکر فرو رود، کسی یا گروهی را برای کشتار هیروشیما و ناکازاکی متهم کند و یا به سلطهطلبی آمریکا تف بیاندازد؛ قرار است در طول فیلم با رابرت اوپنهایمرِ خودخواه، بی قید و بند نسبت به خانواده، نابغه و درونگرا، با افکاری یهودی، کمونیستی و شیفتهی آیین هندوئیسم، همزادپنداری کند و او را بهعنوان پدر بمب اتم شایسته دریافت جایزه انریکو فرمی (بالاترین عنوان از سوی وزارت انرژی آمریکا) در سال ۱۹۶۳ بداند و در انتها جنایات مرگبار آمریکا در پشت این تطهیرسازی از یاد برود.
موفق باشید.