معصومه عمرانی / مجموعه تلویزیونی «آلا» با محوریت «مرکز پژوهش و درمان ناباروری آلا» به کارگردانی شکیل مظفری و با نویسندگی امیرعباس پیام و سمانه نامدار چندی پیش از شبکه سه سیما پخش شد. داستانهای این مجموعه بهنوعی برگرفته از پروندههای پزشکی پژوهشگاه رویان بوده و تحقیق و نگارش فیلمنامه سه سال به طول انجامیده است. در ابتدا به نظر میرسید تنها با قصهای از جنس دردها و حواشی زندگی زوجهای نابارور طرفیم، «آلا» اما بیش از این راوی اعتماد به جوانان و موتور پیشرفت علمی کشور با اتکا به داخل بود.
این مجموعه سعی کرد بدون به کار بردن اصطلاحات و الفاظ تخصصی و در قالبی عامیانه نشانگر پیشرفت چشمگیر ایران در زمینه سلولهای بنیادی باشد؛ علمی که خدمت وسیعی به درمان و بهبود زندگی افراد کرده است.
آلا به مسئله درمان ناباروری بطور جزئیتری ورود کرده و مشکلات ناباروری را صفحه به صفحه ورق میزند؛ گرههایی را که در ذهن خیلی از ما شاید کور باشد یکی یکی با سرانگشت امید و آگاهی باز میکند و بذر امید را در دل مخاطب مینشاند.
سریال همسو با سیاستهای جوانی جمعیت مسیرهای فرزنددار شدن در سن بالا و با وجود مشکلات متنوع ناباروری را تشریح کرد.
از لحظات درخشانِ سریال آن قسمتهایی بود که با آگاهی بخشیدن به زوجهای نابارور علاقه و امید آنها به درمان را بیدار و مسیر پرپیچ و خم اما درستِ فرزندآوری را برای آنها هموار میکردند.
نکتهای که در سریال به آن پرداخته شد و حتی جا داشت محکمتر بیان شود اتکای شخصیتهای آن به قدرت خداوند و ایمان قلبی آنها برای پیشبرد امور بود.
مجموعه آلا بسترهایی را برای روایت داستانِ مستقل اصلیاش برگزیده بود که در دل هرکدام، مخاطب با چالشهای ظریفی مواجه میشد و به این طریق طیف گستردهتری از بینندگان میتوانستند با موقعیت تصویر شده نقطهی مشترک بیابند و با داستان ارتباط نزدیکتری بگیرند و همذاتپنداری کنند.
یکی از مواردی که پرداخت به آن قابل تقدیر است، زندگی آدمهای مبتلا به سندرم داون بود که بسیار امیدوار کننده و البته واقعبینانه، پستی و بلندی زندگی این قشر از جامعه و خانوادهی آنها را تصویر کرد.
البته ورود بیش از اندازه به برخی روایتهای فرعی را میتوان از نقاط ضعف مجموعه برشمرد.
در مسیر خرده روایتها، مخاطب گاهی از کندی پیشرفت داستان خسته میشد و این یکی از اشکالات سریال بود چرا که موضوع انتخابی فیلمساز به قدری میتوانست نقاط طلایی و داستانهای کوچک و بزرگ در دل خود داشته باشد که حتی میشد قسمتهای بیشتری هم ادامه پیدا کند و هنوز داستانهای جذاب برای روایت باقی میماند.
نحوه برخورد متخصصان پژوهشگاه با بیماران الگوی خوبی برای جامعه پزشکی است؛ اینکه آنها علیرغم جایگاه علمی بالایی که دارند پای درد دل بیمار مینشینند و علاوه بر جسم، دغدغه روح و حال خوب او را نیز دارند. مدیر پژوهشگاه؛ پدرانه و جهادی مجموعه را اداره میکند، جلوی مشکلات ناشی از تحریم میایستد، نسبت به برخورد نامناسب همکارانش با بیمار حساس است و حواسش به نیازهای تکتک اعضا هست تا مثل یک خانواده کار علمیشان را به بهترین نحو پیش ببرند، در غیابِ این شکل از مدیریت، انجام کارهای بزرگ فرساینده خواهد شد.
کشور درحال حاضر دقیقاً نیازمند مدیرانی در این سطح از تخصص و تعهد است.
پرداختن به آثاری مشابه در سایر زمینههای علمی، میتواند مردم را هرچه بیشتر نسبت به پیشرفتهایی که برای هرکدام در این دیار هزینه داده شده و مستقیماً با کیفیت زندگی و عزتمندی در ارتباط است آگاه کند.
علومی که برای پیشبرد هریک خونهای عزیزی ریخته شده و همین موضوع نشاندهنده جایگاه مهم آنها در بقای ایرانِ اسلامیست.
مثلا جای خالی اثری با محوریت جایگاه علوم هستهای در مسائل روزمره چون پزشکی و تصفیه آب به شدت خالیست، همینطور علم بیوتکنولوژی یا حتی هوش مصنوعی.
چنین آثاری میتواند پیوست رسانهای خوبی برای تلاشهای دانشمندان و حتی سیاستمداران در جهت پیشبرد اهداف کشور باشد.