زهرا خندان /یشرفت تمدنی در فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی در گرو ارتباط طلاب و فقیهان با هنر تخصصی است. چندین نوع ارتباط، توسط فقیهان و طلاب در دهههای اخیر با هنر تخصصی ایجاد شده است:
- گونهای از این ارتباط را سلوک متعهدانه و تخصصی فُقهایی چون مقام معظم رهبری و استاد علی صفایی، رقم زدهاند.
- حضور متعهدانهی طلبهی نویسنده و بازیگر، همچون «بهمن علاقبندان»، یک نوع ارتباط دیگر است که با حضور طلاب در عرصهی آموزش فیلمنامهنویسی و داستاننویسی احتمالا این ارتباط در سالهای آتی بیشتر هم شود.
- ارتباط دیگر این حوزه، انتقاد بهجای «آیتالله شبزندهدار» نسبت به اقدام ناشایست در افتتاحیه جشنوارهی فجر میتواند باشد.
در دهههای اخیر برخی از طلاب برای رصد و نقد و بررسی در حوزه تولیدات نمایشی ورود کردند و تعداد بسیار اندکی آثار جشنوارهها را تماشا میکنند. نقدهای این قشر، سازندهی ارتباط دیگری در حوزه ارتباط حوزه و هنر است.
بعد از دست دادن «خانم برومند» و «آقای بابک» در افتتاحیه جشنواره، انتقادهای مختلفی بیان شد که واکنش بهجای «آیتالله شبزندهدار» به چند علّت امتیاز ویژهای دارد!
ایشان عضو فقهای شورای نگهبان هستند و این ورود به مسئلهی فرهنگی کشور آنهم در قوارهی جشنوارهی فجر بسیار با شأنیت ایشان هماهنگ است؛ مهمتر اینکه ایشان یک فقیه هستند، فقیهی که باید در جمهوری اسلامی نسبت به حیازداییها و پرشهای شدید به احکام الهی در ساختارهایی که در محدودهی نظام مقدس هستند، واکنشِ بهموقع نشان دهد.
بنابراین یک وجهِ اثربخشی بالای این نقد، حضور ایشان در ساختاری از نظام اسلامی است و وجه دوم آن، فقیه بودن ایشان است که ایجاب میکند ظهور و بروز اینچنین داشته باشند.
بنظر میرسد اگر فقیهان بزرگوار به ویژه فُقهایی که شأنیت حقوقی در نظام جمهوری اسلامی ایران دارند، در صورتی که ظرفیت مسئولیتشان ایجاب میکند با حضور فیزیکی خود و یا نماینده متخصص و مورد وثوقشان در محل جشنوارهها و سایر رویدادهای فرهنگی نوع ارتباطی عمیقتری را با حوزهی هنر تخصصی ایجاد کنند. کمااینکه اگر چندین فقیهِ شاخص، یک یا دو شب در رویدادی مثل جشنواره فیلم فجر در محل برگزاری جشنواره حضور مییافتند و فیلمها را رصد میکردند و فضای برگزاری جشنواره را میدیدند، واکنشهای فرهنگی در مقابل اقدامات ضدفرهنگی در فیلمها و زیست سلبریتیها در کاخ جشنواره و.. شدیدتر میشد. همچنین احتمالاً در ریلگذاری و جهتدهی به مسئولین کلان چون وزیر ارشاد و مسئولین خُرد چون خانم برومند بسیار مؤثرتر بود و احتمالا در روند تبیینی دین و حیطه تبلیغ در حوزهی هنر تاثیرگذارتر بود.
این دوری فرهنگی از دو قطب فرهنگی جامعهی ایرانی یعنی؛ روحانیت و هنرمندان متخصص، به شدت آزاردهنده و دور از اهداف یکپارچگی فرهنگی در تمدن اسلامی است.
یکی از مهمترین علتهای این فاصلهی نادرست عدم حضورِ شاخصهای هر دو قطب در کنار هم است. از «آیتالله خسروپناه»، «آیتالله اعرافی» و «حجتالاسلام قمی» که به عنوان اعضای حقوقی در شورای سینمای ایران هستند، انتظار میرفت که این بزرگواران به اقتضای این عنوان و حتی در مدت زمانی محدود در جشنوارههایی مثل فیلم و تئاتر و حتی موسیقی فجر حضور یابند که نیافتند! البته حضور فُقها آنهم نه فقط یک نفر یا دو نفر در جشنوارههای مهمی چون فجر، سینمای حقیقت و... به فهم این دو قطب از همدیگر کمک شایانی میکند و «نظام حساسیتها» را مدیریت میکند، لذا همین فهم سبب میشود اقدامات عملی متناسب صورت بگیرد. برای اعضای حقوقی شورای عالی سینما به اقتضای جایگاهشان لازم است در رویدادهای فرهنگی باشند، آیا در رویدادی مثل جشنواره فیلم و... حضور داشتند؟!
بهراستی نظامِ حساسیت در بدنهی هنر تخصصی در حدی تنزل یافته که در آن مشروب، اختلاط، روابط نامشروع و... جزوی از زیست عرفی محسوب میشود! درحالیکه نظام حساسیتِ فقها، "حدود الهی" است و بهدنبال آن امربهمعروف و نهیازمنکر برای حفظ این حدود به عنوان امر الهی به آنان ابلاغ شده است.
بنابراین اقتضای حفظ نظام حساسیتِ اجتماعی و عرفی، حضوری مسئولانه در بین هنرمندان و محافل رسمی است.
اگر کوتاهی بیش از پیش صورت بگیرد متأسفانه باید برای واضحاتی چون «اختلاط گروه سرودهای انقلابی» و «غنا» در موسیقیِ سرودهای انقلابی، بین جامعهی متدیین بحث کرد!
به عنوان راهکار، شاید بتوان از کلیدواژهی وحدت حوزه و دانشگاه بهره برد و با کلیدواژهی «وحدت حوزه و هنر تخصصی»، گامی مؤثر برای آیندهی فرهنگی کشور برداشت.
حضور طلاب موفقی چون «بهمن علاقبندان» در حوزهی تئاتر را میتوان نوع دیگر ارتباطی در این وحدت شمرد، ایشان تئاتری فلسفی با نامِ «که» را به نمایش درآورد.
سلوک با هنرمندان را میتوان «جهتدهی به هنر برای دین» معرفی کرد؛ که شاید عمیقترین نوع وحدت به شمار دربیاید.
در این بین نوع برخورد مقام معظم رهبری با هنرمندان میتواند شاخصی برای سایر فُقهای برجسته باشد و در تاریخ معاصر، فقیهی چون «علی صفائی حائری» حضور فعالی در این عرصه داشتند.
برای ایشان رفع مشکلات مادی هنرمندان متعهد و متخصص موضوعیت داشت. هنرمندان زیادی با ایشان در ارتباط بودند از جمله میتوان به کرمیار، داوودنژاد، میرکریمی، ملاقلیپور، طالبزاده، سلحشور و... اشاره کرد!
این ارتباط به گونهای بود که میرکریمی فیلم «زیر نور ماه» را متاثر از ایشان ساخت!
فیلم «نیاز» داوودنژاد هم با رفتوآمد با ایشان ثمر یافت و بار محتوایی فیلم روزواقعه را به ایشان نسبت دادهاند!
این نوع زیستِ نزدیک یک فقیه در تراز علی صفایی است که سالها تاثیرش را میتوان در افراد مرتبط با ایشان یافت.
بنظر میرسد واکنشِ بهجا و بهموقعِ آیتالله شبزندهدار، ارتباط درستی با حوزهی هنر تخصصی است که اگر حضور فیزیکی چنین فقهایی در جشنوارهها نیز بهدنبال بیاورد، پرثمرتر خواهد بود.
میتوان گفت مهمترین وظیفهی قشری از فُقها را در ارتباط با هنر تخصصی، سلوک عالمانه و موثر با این اقشار است که امید است با حضور و ارتباط فعالانه بیش از پیش اتفاقات مثبت و اصلاحی عمدهای در عرضه فرهنگی کشور صورت پذیرد و روزبهروز عرصه فرهنگ و هنر از وضعیت ولنگار کنونی فاصله گرفته و ارتقا یابد.
یعنی واقعا آیتالله خسروپناه و آیتالله اعرافی و حجتالاسلام قمی با اینکه اعضای حقوقی شورای سینما هستن نرفتن جشنواره؟