زهرا خندان /دوران نوجوانیام، با فیلمهای دههی هفتاد گره خورد. دخترِ نوجوانِ آرمانخواه، با دیدنِ فیلمهای «قرمز»، «آبی»، «شوکران» و... با روی دیگر زنانگی آشنا شد، زنی که از نظر ظاهری کاریزمای خاصی داشت و در فیلمها به مقابله با مردان و سنتها برمیخواست. فیلمِ «من ترانه پانزده سال دارم» چنان روحیهی گستاخ نوجوانیام را تحریک کرد که دلم میخواست به جنگ مردانِ روزگارم بروم. فیلمِ «دختری با کفشهای کتانی» غمی از سادگی و لطافت دخترانه را در وجودم نشاند که دوست داشتم این وجه از وجودم را محو کنم و زنی مقتدر مانند «هدیه تهرانی» باشم.
فیلمِ «عروس آتش» آتشی بر دلم زد که سنتهای حاکم بر جامعه را مردسالارانه بپندارم و دلم بخواهد علیه تمام سنتها به پاخیزم. همانگونه که در مجموعهی تلویزیونی «پدرسالار» چنان بغضی از آن محیط در دل احساس میکردم که دلم میخواست، تمام مردان را با روش خانم امیرسلیمانی نقرهداغ کنم!
این طرز فکر را در اکثر فیلمهای آن سالها که دنبال میکردم، حاکم میدیدم، بعدها که درسش را خواندم متوجه شدم رگههای نگرشی فمنیستهای لیبرال و حتی رادیکال در آن فیلمها پررنگ بوده و نوجوانیم را چگونه متأثر کرده بود با اینکه وقتی به مردانِ اطرافم نگاه میکردم نه آن زمختی را میدیدم و نه آن شدت عمل را‼️
بلکه قدرتِ لطافت زنانه بر محیط اطرافم، چنان پررنگ بود که در تعارضی قرار میگرفتم که واقعیت، این جامعهی اطراف من است یا آن سیاهی فیلمها؟!
وقتی قدرت انتخاب خود و خواهرانم را در زندگی واقعی میدیدم و حتی وسعت مانور بیشتر دختران اطرافم نسبت به پسران را در تحصیل، آموزش مهارتها و... مشاهده میکردم، این غلیان هیجاناتم برای مقابله با سنتهای اجتماعیای که فیلمها به نمایش درمیآوردند را نمیدانستم چگونه آرام کنم‼️
فیلمهایی نیز بود که نقشِ فعال زنان را نادیده میگرفت و او را در حد همسری که کت همسر را میتکاند و بر دوشش میگذارد یا در سر بزنگاه شیری را حرام میکرد، کوچک به تصویر میکشید!
منِ نوجوانِ آرمانخواه برایم «کتایون ریاحی» در فیلم «این زن حرف نمیزند» بسیار جذابتر از «حمیده خیرآیادی» حاشیهنشین فیلم «پدرسالار» میبود. شاید نادیدهانگاری نقش فعالِ زنان را در مجموعهی «زیر پای مادر» میتوان یافت که اوج عظمت یک زن را با زن خوب برای خلیل کبابی برابر میکرد!
عظمت زنانِ شهدا هم غالبا در فیلمها و مجموعهها با درآمیختن نقش فعال زنانه و تربیت و سازندگی در محیط خانه همراه نشد! درحالیکه این زنان از ظرفیت وسیعی برخوردارند.
از سوی دیگران فیلمهای همچون «آتش بس ۱و۲»، «خروس جنگی» و... دعواهای دوجنس را چنان کاریکاتوری نشان میداد که گویی زندگی خانوادگی، میدان جنگِ طنزی است که در آن باید هر که برای منافع خودش بجنگد و در یک پایانبندی باهم بودن اولویت مییافت!
این نوع نگاه حقیر به مبحث عظیم «زوجیت» خیانت رسانهای است که عمدهی آن ناشی از ندانستن است! هستی بر مبنای «زوجیت» بنا نهاده شده و خانواده زندگی بر مبنای زوجیت است که منطبق با نظام هستی است و باید ارزش و قرب این نظام به تصویر کشیده شود.
اما بعد...
از آن هویتِ مختلط از خانواده و واقعیت اجتماعی با یاوههای مرکب از حقیقت و کذب فیلمها وارد اجتماعی بزرگتر از قبل شدم زنانی را مشاهده و مطالعه کردم که نگاهِ محدود فیلمهای آن دهه را بیش از پیش برایم نمایان نمود.
زنانِ کتب حوزهی مقاومت، آن روحِ تشنهام را سیراب نمود!
در کتاب «همقسم» زنی را مییابی که مصداق بارز زنانی است که امام خمینی (ره) نقش آنها را مهمتر از مردان معرفی نموده است.
کتاب «تاوان عاشقی» و عملکرد «ام غسان» در یک سالواندی حوادث بعد از «طوفانالاقصی» عشق، زوجیت، مادری و... رو باهم داشت.
«فروغ منهی» قهرمانِ کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» همان زنی است که عاطفه و محبتش را حول محور انقلاب و توحید به جریان گذاشت و شهادت سه پسرش او را طلبکار نظام شیعی نکرد!
مجموعهی تلویزیونی «آخرین دیدار» نمایانگر مادر شهید معماریانی است که به شدت قابلیت الگوسازی برای زنانِ تشنه و بیداردلِ جهان دارد.
بانوی فلسطینی که پنجاه نفر از اعضای خانوادهاش را از دست میدهد اما برای پیروزی مقاومت درود میفرستد.
دختربچهی فلسطینی که در سرزمین مادریاش برای مستکبرین جهان رجز میخواند.
همسر شهدایی چون شهید عزیز سید حسن نصرالله که چنان خانه را مدیریت میکند که یک مرد با آن لطافت و محبت، خیالش از خانه تخت میشود و به مبارزه با استکبار جهانی میرود.
زنانِ سرزمینم که در پویش «ایران همدل» با جریان عاطفههایشان از طلای محبوبِ زنان برای هدف توحیدی میگذرند!
براستی کجایند فیلمسازان ایران و جهان که این زنانِ واقعی را به تصویر بکشند!
در پایان باید اشاره شود که نقش فعالِ تاریخی زنان، که باید رسانهای شود، شغلشان نیست! چه بسا زنی دکتر یا معلم یا وزیر باشد اما نقش فعال تاریخی نداشته باشد! اما زنی در خانه چنان خوب به نقشش بپردازد که تاریخ و جهان، وامدار او باشد، مانند مادران شهدا همچون مادرِ شهید قاسم سلیمانی، مادرِ شهید سید حسن نصرالله، مادر شهید...
نقش اساسی زنان این است که از قدرتِ وسیعشان در بُعد عاطفه استفاده کنند تا زنان و مردان جامعه با جریان عاطفهی آنان به تغییر موازنهی جهانیِ قدرت به نفعِ توحید، روی آورند.
یعنی اگر زنِ خوبی برای خلیل کبابی هستی، باید او را برای ایجاد تغییر قدرت توحید کمک کرده باشی، چیزی که مغفول است در برخی از فیلمها چیزی که ملموس است در زندگی زنان شهدای مقاومت لبنان و...
کاش هنر به خدمتِ تصویرسازی از این زنان قهرمان بربیاید، که اگر این شود، هویتِ جهانی زنان متاثر از آن خواهد شد مانند اقدامات مردمانِ آزادهی جهان بعد از مشاهدهی ارادههای پولادین مردم غزه.
کاش تمامِ زنان میدانستند که میتوانند ظهوری از بروزات حضرت زهرا سلاماللهعلیها در جهان و تاریخ باشند تا به انتخاب تاریخ روز جهانی زن، معترض شوند که برای زنان باید روز ولادتِ زنی ملاک باشد که تمام هستی به ایشان بدهکار است.
کاش تمامِ قالبهای هنری از مستند، برنامههای ترکیبی، فیلم سینمایی، پویانمایی و... به خدمت تصویرسازی از زندگی حضرت خدیجه سلاماللهعلیها درمیآمد، زنی که در اوجِ زنانگی است و نقش مؤثر جهان و تاریخ را ایفا نمود، زنی که تمام نمادهای یک زن برتر از بشر را دارد.
کاش همتِ برنامهسازی برای تغییر در حوزهی زنان به سمت ساختِ الگوهای جهان اسلام معطوف میشد، مجموعهی «اختالرضا علیهاالسلام» و پویانمایی «شاهزادهی روم» از این دست است که در مقابل حضور مقتدرانه و چندبعدی بانوانی چون حکیمه خاتون علیهاالسلام، امفروه، حضرت امالبنین علیهاالسلام و... بسیار اندک میباشد.
هرچند از تلاش «ابوالقاسم طالبی» نمیتوان گذشت که همواره در آغاز فیلمهایش آن را تقدیم حضرت زهرا سلاماللهعلیها میکند و نشان میدهد که یک مرد برای موفقیت هم نیاز به یک بانوی متصل به الله دارد.