نرجس احمدی /جایش در جشنواره فیلم فجر نبود؛ وقتی فیلمی با ژانر کمدی قرار است روی پردهی کاخ جشنواره بنشیند، باید خلاقانه و مبتکرانه از مخاطب خنده بگیرد؛ محتوایش غنی و حرفی برای گفتن به زبان طنز داشته باشد. مگر اینکه هیأت انتخاب عمیقاً پذیرفته باشند شوخیهای مبتذل جنسی، لَوندیهای گلدرشت، لودگیهای وقیحانه و اشارات پایینتنهای، رگِ خواب مخاطب است برای کشاندنش پای صندلی سالن سینما و این مهم، محترم!
هدف نگارش صددام آنطور که کارگردان در نشست رسانهای توضیح داد این بود که هم بخشی از تاریخ را روایت کند و هم خنده بر لب مخاطب بنشاند؛ اما باید پرسید دقیقاً کدام بخش تاریخ مدنظرش بوده؟!
ماجرا برمیگردد به آن غلطِ اضافهی صدام حسین در مصاحبهای که در یکی از مناطق اشغالی جنوب کشور داشت، به سؤالات خبرنگاران پاسخ داد و با خیالی واهی، گفت: «بقیه سوالات را حداکثر یک هفته دیگر در مصاحبه بعدی در تهران پاسخ خواهم داد»
و حالا صلاح ایرانی (رضا عطاران) بهدلیل بیشترین شباهت ظاهری به صدام در بغداد به بدل او مبدل شده و قرار است برای رسوا نشدن صدام به تهران بیاید و در برج آزادی سخنرانی کند و از آن فیلم بگیرد؛ در این مأموریت حلیمه (آزاده صمدی) خواهر ناتنی صدام و بهترین مامور اطلاعات عراق در خاورمیانه! همراه اوست.
و از اینجا رسالت کارگردان برای خنداندن تماشاچی آغاز میشود؛ به هر طریق و به هر قیمت!
به قیمت احمق و پخمه نشان دادن حزب بعث از صدر تا ذیل؛ از افسر ارشد اطلاعات ارتش بگیر تا دربان اردوگاههای اسرای آن. مسیر غلطی که سالهاست در آثار سینمایی و تلویزیونی روی ریل است، کمدی و غیرکمدی هم ندارد.
به قیمت دستمایه قرار دادن لحظات کمیک مبتذل برای خنداندن مخاطب بدون توجه به سن و سال و حجب و حیای او.
به قیمت لودگیها و پخمگیهای تکراری.
و به قیمت مزهپرانیهای سیاسی و تکه انداختن به بالا و پایین هرآنچه وصل به انقلاب است!
ستون طنز «صددام» رضا عطاران است با همان شخصیت نیمهخنگِ جذاب همیشگی، او حتی وقتی روی یک خط صاف هم راه میرود این توانایی را دارد که لبخند روی لب بیننده بنشاند و کارگردان زیادی روی این ویژگی عطاران حساب باز کرده.
و البته موسیقی با ریتم بسیار مناسبی داستان را همراهی میکند، شاید بتوان نقطه قوت هنری «صددام» را موسیقی درجه یک آن شمارد.
آزاده صمدی با یک خشونت اغراقآمیز و پریناز ایزدیار نامزد صلاح با تکزبانی حرف زدن سعی کردند ملات طنز را مایهی بازیشان کنند و از اول تا انتهای فیلم با همان فرمان خشک و خالی عطاران را همراهی میکنند.
«صددام» بههرحال چیزی شبیه به همهی آن فیلمهای ژانر کمدی متکی به نام بازیگرانش است که روزها روی پردههای سینماهای شهرستانها باقی میمانند و خوب میفروشند و مایه باد به غبغب انداختن مسئولان میشوند که سینما را رونق دادهایم!
اما گلدرشت ترین لطمهای که فیلمنامهی «صددام» به تاریخ زد صحنهی تشخیص هویت صدام حسین تکریتی در سال ۲۰۰۳ بعد از حمله آمریکا به عراق است توسط ماموران آمریکایی؛ وقتی که سالها از زندانی بودن صلاح در زندانهای بعث میگذرد و تبدیل به میانسالی ژولیده شده است؛ این تصویر دقیقاً منطبق بر تصاویریست که از شناسایی صدام حسین در رسانهها منتشر شد! از معاینه دهان و دندانش بگیر تا...
در نهایت هم آنقدر حساب شده صدام و بدلش را مقابل هم نشان تماشاچی میدهند که هر مخاطبی باور کند آن صدامی که در رسانهها تصاویر دستگیری و اعدامش منتشر شد، اصل نبود و بدلش بود!
احمق جلوه دادن صدام و حزب بعث خیانت به دفاع جانانهی ایران است که اهل فن را در جهان به زانو درآورده! جمهوری اسلامی ایران با ایمان از افرادش سلاح مقتدر در مقابل حزب بعث قوی با حمایت جهانی قرار داد.