فیلم سینمایی «بهشت تبهکاران»، ساخته آقای جعفریجوزانی، از فیلمهای تاریخی جشنواره بود که فیلمساز آن را بهانهای برای بازنمایی انتقاداتش به شرایط امروز قرار داده است. فیلم به سراغ پرونده «حسن جعفری» کارمند شرکت نفت ایران و انگلیس انگلستان رفته که به جرم ترور «احمد دهقان» اعدام شده است. دهقان؛ نماینده مجلس، ناشر تهران مصور و مدیر «تماشاخانه تهران» بوده که قتل او همچنان در هالهای از ابهام است.
در تاریخ روایتی وجود دارد که در آن حسن جعفری بیگناه است و رکن ۲ ارتش با همکاری سازمان نظامی حزب توده، دهقان را ترور میکنند و به گردن جعفری میاندازند. جوزانی در این فیلم همین روایت اما و اگردار را انتخاب کرده و روایت خود را از ترور و اعدام به تصویر کشیده است تا بتواند در پس آن انتقادش را بیان کند.
آقای کارگردان سنوسالدار که گویا حوصله توجه به برخی جزئیات فیلم همانند استفاده از هدست برای شنود که حدود سی سال بعد اختراع میشود و یا خطای صحنه در تنظیم ساعت و...را نداشته، معتقد است دستگاه قضا از رژیم پهلوی تا بعد انقلاب و شرایط فعلی جمهوری اسلامی در عملکردش دچار خطاست.
در این سیستم سر بیگناه پای اعدام میرود و بهشت تبهکاران، بهشتی است که بیگناهان بجای جنایتکاران محاکمه و مجازات میشوند و این محدود به زمان رضا خان نیست و به قول جوزانی هفتاد سال است که در ایران این روند وجود دارد! در واقع تعمیم اعدام بیگناه در طول هفتاد سال از دهه سی تاکنون ماحصل پیام فیلم و کارگردان از انتخاب سوژه است.
اما مشکل این فیلم به اعتراض به دستگاه قضا و حکم اعدام منحصر نیست و خواسته یا ناخواسته روایتهایی غلطی از حزب توده و موضوع ملی شدن صنعت نفت را نیز به تصویر کشیده است. فردی که جوزانی دست روی او گذاشته قهرمان نیست نهایتا یک مظلوم است که شرکت نفت ایران انگلیس بدلیل تظاهرات کارگران در شرکت نفت از او کینه دارد و سرانجام با وجود رضایت مادر دهقان، اعدام میشود.
در فیلم این گونه القا میشود که حزب توده طرفدار ملی شدن صنعت نفت بود؛ در صورتی که حزب توده طرفدار دادن امتیاز نفت شمال به شوروی بود و ملی شدن نفت ایران یک خواست ملی بود که جریانات ملی مذهبی پای آن ایستادند. در همین راستا در صحنه پایانی زندگی جعفری، خطاب به جعفری میگویند آخرین حرفت را بزن و او میگوید ملی شدن صنعت نفت! این صحنه به نوعی سفیدشویی غیر مستقیم حزب توده است که در این فیلم اتفاق میافتد و از یک عضو حزب توده در هنگام اعدام یک قهرمان ساخته میشود؛ در صورتی که حسن جعفری به نوعی قربانی سیستم فاسد قضایی حکومت پهلوی شده که تحت سلطه انگلیس بود.
انتصاب جعفری به حزب توده نیز با توجه به دادههای فیلم به چند دلیل است. افراد حمایت کننده وی که در دادگاهش حضور دارند و کارگردان ادعا کرد که دقیقا همان شکل و شمایل دادگاه واقعی جعفری است، تودهای هستند. فروغ؛ دوست جعفری که در فیلم کشته میشود نیز تودهای است و یکی از وکلای ایشان نیز تودهای است. بنابراین حسن نه قهرمان بوده و نه جریانساز و بهتر بود آقای جوزانی برای بازنمایی اعدام، ایشان را انتخاب نمیکرد که سهوی یا عمدی حزب توده را تطهیر کند و قهرمان بسازد.