از حواشی جشنواره پیرامون برخی فیلمهای راهیافته و راهنیافته به مسابقه، حرفوحدیثهای تقلب در آراء مردمی و حذف سیمرغ آن، انصراف فیلم ملاقات خصوصی و لو رفتن برندگان سیمرغ قبل از مراسم اختتامیه و سایر حواشی که مسبوق به سابقهاند و خوراک خوبی برای رسانهها و اتلاف وقتی برای سایرین محسوب میشوند که بگذریم، کمی از چند فیلمی که صحبتی از آنها نشد، میگوییم:
فیلم «ضد» با موضوع منافقین و حادثه بمبگذاری هفتم تیر سال ۱۳۶۰، که محمدرضا شفیعی؛ تهیه کننده آن، مدعیست فیلم را در پاسخ به مطالبه مقام معظم رهبری ساخته است، از فیلمهای مهم جشنواره بود. قطعا راجع به این فیلم به صورت مفصل خواهیم گفت و در این متن تنها به این توصیه اکتفا میکنیم که با دقت بیشتری باید پیرامون این فیلم حرف زد و نظر کسی را رد یا تائید کرد. فیلم بدلیل اهمیتی که دارد نیاز به بررسی و دقت نظر بیشتری در نقد کردن و نقد شنیدن دارد.
فیلم «خائن کشی» نیز از فیلمهای پر سر و صدای جشنواره از نظر حاشیهسازی بود که در غیاب مسعود و پولاد کیمیایی در برج میلاد اکران شد. نسخهای که در جشنواره اکران شد بسیار ناقص بود و گویا قرار است بصورت سریال در شبکه نمایش خانگی توزیع شود. فیلم مربوط به اتفاقی در زمان دکتر مصدق بود که انتظار میرفت در تائید و ادای دین فیلمساز به دکتر مصدق باشد اما چنین نتیجهای حاصل نشد و خائن و قهرمان و اساسا داستان فیلم مستتر ماند!
اگر صادقانه حرف بزنیم، دلمان برای مسعود کیمیایی به عنوان هنرمندی که حدود هشتاد سال سن دارد و حدود نیم قرن فیلم ساخته، سوخت. خائنکشی شاید برای علی اوجی با سایر فیلمهای ضعیفاش در جشنواره، چنان ارزشمند باشد که بخواهد ماشینش را بفروشد اما قطعا در حد کیمیایی و حتی ضعیفتر از ایشان هم نیست. بنابراین با نگاه احساسی تا حدودی به آقای کیمیایی حق میدهیم که با توجه به سابقهاش نخواهد توسط جوانترها داوری شود، اما این سوال نیز مطرح است که چرا ایشان از همان ابتدا با عوامل فیلم شرط نمیکنند که در جشنواره شرکت نخواهند کرد تا به اعتبار و آبرویشان نیز خدشه وارد نشود؟!
«شب طلایی» ساخته یوسف حاتمیکیا و تهیهکنندگی ابراهیم حاتمیکیا، نیز از فیلمهای قابل تأمل جشنواره بود، نقد و تحلیل فیلم بماند برای زمان اکران، اما نکته مهم در مورد شب طلایی که پیام نمادین خوبی برای جامعه ندارد، چگونگی مواجهه با سازندگان فیلم است! آیا نوع مواجهه با این پدر و پسر و پیام فیلمشان با سایرینی که فیلمهای مشابه میسازند، باید مساوی باشد یا خیر؟!
فیلم «بیرؤیا» اولین اثر بلند آرین وزیردفتری است که به مدد کپیبرداری از موضوع و مفهوم فیلمهای غربی و البته ضعف در انتقال مفهوم، منتقدین و رسانهها را وادار به بیان حرفهایی عجیب و غریب کرد. عدم استقبال از این فیلم، حتی با وجود دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن توسط طناز طباطبایی در بین مخاطبان طبیعیست اما ممکن است چشم امید او به خارج از مرزها بوده باشد.
نکته قابل تأمل فیلم این است که در انتهای آن متنی قرار داده شده که صحبت از بیماری روانی، اختلال و توهم و...میکند. اما هومن سیدی به عنوان تهیهکننده در نشست فیلم اذعان میکند که با اجبار وزارت ارشاد این متن را در انتهای فیلم گنجاندهاند! حال این اجبار مربوط به دریافت مفهوم فیلم توسط کارشناسان وزارت ارشاد بوده یا برای ایجاد ارتباط با مخاطب بوده، مشخص نیست.
تقلید از فیلمسازان خارجی و پزهای روشنفکری چند سالیست که مورد توجه هنرمندان داخلی به ویژه فیلم اولیها قرار گرفته است. به عنوان مثال فیلم «تعارض» نیز موضوعی مشابه به بیرؤیا داشت که همانند همین فیلم، بسیاری از برداشتها از آن، حاشیهای بود.
طبیعتا اشخاصی که مسئول تأیید فیلمنامه و مجوز ساخت بودند متوجه محتوا نشدند، اما فیلمسازان نیز اگر بهواقع هنرمندند و به موضوعی که راجع به آن دغدغه دارند و علاقه به طرح آن دارند، باید بتوانند اقتباس درستی از آن انجام دهند! بعید است که فیلمساز ما برای ساختن اعتقادات برخی جوامع خارجی که در دین اسلام نهی شده و ضریب اثری هم بین مردم ما ندارد، دغدغهای داشته باشد بنابراین سودای جشنواره خارجی رفتن و شاید پز روشنفکری سبب ساخته شدن این شده است. بهترین پیشنهاد برای امثال وزیردفتری و...این است که اگر هنری دارند اسلامیزه این سوژه را بسازند که هم جذاب است و هم حرفی برای گفتن نه تنها در داخل؛ بلکه در خارج نیز دارد.
در مورد فیلم «نگهبان شب» ساخته کارگردان نام آشنا که سیمرغ بهترین کارگردانی جشنواره را از آن خود کرد نیز باید گفت با احترام به نظر هیئت داوران، احتمالا اقای رضا میرکریمی از این انتخاب غافلگیر شدند چون در مراسم اختتامیه حضور نداشتند.
فیلم راجع به کارگر ساده ایست که مسئول نگهبانی از ساختمان نیمهکارهی فرهنگیان میشود که پیمانکار برای تکمیل کردن آن به مشکل خورده است.
کارگر ساده این فیلم شخصیت اصلی قصه است اما به جای قهرمان بودن بیشتر تحقیر میشود. از طرفی پیمانکارِ کلاهبردار در این فیلم فرد آنچنان بدی معرفی نمیشود و بلکه مرام و معرفتی هم دارد.
فیلم «ملاقات خصوصی» که رتبه اول آراء مردمی را نیز داشت با وجود صحنه گلی که در برف روئیده و پایان فیلم با آن رقم میخورد، در معنای نمادین و استعاریاش زندان را تعمیم بر جامعه نموده است.
همانطور که ذکر شد بحث و بررسی بیشتر پیرامون فیلمها در زمان اکران محقق خواهد شد اما نکته مهم؛ رویکرد کلی جشنواره و پیام یا بیم و امیدیست که در نگاهی کلینگر میتوان از آن دریافت نمود.