_ بندگی الله یا شیطان؟ عزت یا اسارت؟!

معصومه عمرانی / نبرد بین حق و باطل همیشه در تاریخ جریان داشته و هیچگاه متوقف نشده است؛ از تقابل هابیل و قابیل گرفته تا قیام امام حسین (ع) و زمان حاضر.

جبهه باطل همواره از تمام امکاناتش برای اغوا و انحراف بندگان استفاده کرده و اساسا شیطان از زمان خلقت آدم کمر همت به گمراه کردن و دور کردن او از مسیر بندگی الله و کشاندنش به سمت بندگی  بسته است.

از مهم‌ترین عوامل انحراف انسان از مسیر بندگی کردن و کشاندن او به سمت طغیان در برابر خداوند غلبه شهوات و به‌ویژه انحرافات جنسی‌ست که سابقه آن درمورد سرنوشت قوم لوط در قرآن کریم و درمورد شهرهای سدوم و عموره در کتاب مقدس مسیحیان آمده است.

گناه و انحراف جنسی آنچنان سبب دوری بنده از پروردگار می‌شود ک فرقه‌های شیطان‌پرستی برای مقابله با آثار مثبت مناسک توحیدیان همچون عبادات ماه رمضان، به مناسکی متوسل می‌شوند که محور آن گناه جنسی جمعی‌ست!

گناهان جنسی را می‌توان به‌نوعی دروازه ورود به سایر گناهان بزرگ برشمرد؛ با ترویج انحرافات جنسی جامعه عملا از مفهومی به‌نام خانواده که مقدس‌ترین نهاد برای بندگی الله است تهی خواهد شد، قتل نفس در قالب سقط جنین به امری عادی و مرسوم بدل می‌شود، حرام‌زادگی به‌شکل چشمگیری افزایش خواهد یافت، رعایت حدود شرعی بین زن و مرد نامحرم به حاشیه رانده خواهد شد، مشغول شدن به امور جنسیِ انحرافی عقل را زایل می‌کند، همان عقلی که خداوند با آن عبادت می‌شود...

هرچقدر گناه بیشتر شود، عقل کمتر می‌شود، و هرچه گناه اجتماعی شود و یا عادی‌سازی شود، عقل اجتماعی و طهارت جامعه کاهش می‌یابد.

بنابراین جامعه تبدیل به یک جامعه شیطانی خواهد شد که در بستر آن عبودیت و بندگی ممکن نیست.

همچنین ادامه این روند بر کاهش جمعیت توحیدی جهان تاثیر به‌سزایی خواهد داشت که خود یکی از اهداف شیطان است‌.

به‌علاوه با نگاهی اجمالی به اوضاع وخیم جوامع غربی درمی‌یابیم برای این راه هیچ‌گونه حدّ یقفی قابل تصور نیست و هر روز انحراف جدیدی پدید می‌آید و انحراف دیگری به‌رسمیت شناخته می‌شود! حتی ازدواج با حیوانات و اشیا!!

به بیان دیگر مناسک شیطان‌پرستی در متن زندگی مردم جاری می‌شود.

_ استفاده از رسانه برای اهداف شیطان

از اصلی‌ترین ابزار شیطان برای به اسارت کشیدن روح بندگان و انحراف آنان، رسانه و به‌ویژه سینما و تلویزیون است، مواردی که بسیاری آن را مصداق دجالِ وعده داده شده می‌دانند.

آثار تولید شده و سلبریتی‌های سربرآورده از آن‌ها، دو بازوی رسانه هستند.

قطعا رسانه محاسن و کارکردهایی دارد که می‌تواند به یاری حق و حقیقت بیاید و راهی برای ترویج توحید، تبیین‌گری و تمیز حق از باطل باشد؛ اما متاسفانه در طول تاریخ عموما حاکمیت آن در اختیار جبهه باطل بوده و همواره از آن برای به گمراهی کشاندن بندگان بهره برده است.

در عصر حاضر نیز کمپانی‌های بزرگ تولید سرگرمی و آثار تصویری مهره‌های اصلی به ثمر نشاندن نقشه‌های شیطان هستند.

آن خاصیت رسانه که موجب می‌شود برای مقابله و مواجهه با آن نیاز به هوشیاری مضاعف باشد نفوذ موریانه‌وار آن است. زمانی نه‌چندان دور نمایش صحنه‌های اروتیک حتی در آثار هالیوود هم جزء خطوط قرمز محسوب می‌شد، اما رفته‌رفته این مسائل عادی‌سازی شد تا جایی که به‌زعم بسیاری، سکس، شراب و خشونت سه رکن اصلی جذابیت آثار تولیدی‌ست و بدون حضور آن‌ها اثر ارزش چندانی نخواهد داشت! دقیقا مطابق آنچه شیطان می‌پسندد.

توجه به این نکته خالی از لطف نیست که تولیدات این شرکت‌ها فارغ از محتوای آن، مصداق عینی لهویات هستند که در کلام معصوم مشغول شدن به آن‌ها سبب قساوت قلب و کاهش اثرپذیری، نفاق، کم شدن عقلِ بندگی (عقل ما عُبِدَ بِه‌ِالرَّحمن، اصلا کارکرد اصلی عقل بندگی خداوند به‌واسطه آن بیان شده است.) دوری از صلاح و دوری از قرآن خواهد شد، که هریک به‌تنهایی سبب انحراف از سعادت است.

تا به اینجای بحث درمورد این صحبت کردیم که رسانه از مهم‌ترین ابزار شیطان برای مقابله با نظام توحیدی‌ست که به طرق مختلف انسان را از سعادت دور می‌کند.

به این نکته نیز اشاره کردیم که انحرافات جنسی، به‌دلیل آثار گسترده‌ای که دارد مورد توجه حزب شیطان است.

حال شیطان با ترکیب و هم‌افزایی این دو عنصر با جدّیت و قوت به مصاف بشریت آمده است.

هم‌زمان که سربازان شیطان در جوامع غربی به شکلی افسارگسیخته انحرافات جنسی را پی می‌گیرند، رسانه‌ها و سلبریتی‌ها به‌عنوان بازوی قدرتمند فرهنگ‌سازی و قبح‌شکنی، راه را برای آنان هموار می‌کنند.

ابتدا روان‌شناسانِ معلوم‌الحال، انحرافات جنسی چون همجنس‌بازی را گرایشی طبیعی معرفی کرده و آن را در زمره‌ی باورهای اصیل علم قرار دادند، سپس نمایش عریان رابطه جنسی، فرزندان تک والد، همجنسگرایی و انواع انحرافات دیگر در فیلم‌ها گنجانده شده و حتی موضوع اصلی آن قرار گرفته است.

اما کار اینجا تمام نشده، مدتی‌ست که پای انحرافات جنسی چون همجنسگرایی به کارتون‌ها و انیمیشن‌های تولید شده برای کودکان نیز باز شده تا با به لجن کشیدن روح معصوم آنان، وحشی‌گری و شیطان‌صفتی را به اوج برسانند. کمپانی «والت دیزنی» و «پیکسار» در این زمینه پیشرو هستند.

در ویدیوی انتشاریافته از جلسه داخلی شرکت دیزنی، «کری برک» (Karey Burke)، مدیر بخش محتوای سرگرمی عمومی کمپانی دیزنی به صراحت می گوید به عنوان مادر یک فرزند ترنس‌سکشوال (Transsexual) و یک فرزند پَن‌سکشوال (pansexual)، از داشتن شخصیت‌های بیشتر و بیشتر و بیشتر با هویت‌های جنسی تازه (LGBTQIA) حمایت می کند و می‌خواهد دست‌کم ۵۰ درصد شخصیت‌های آثار دیزنی از این هویت‌های جنسی و اقلیت‌ها باشند... (در ادامه توضیحاتی از اصطلاحات ذکر شده بیان خواهد شد.)

همزمان، مدیرعامل دیزنی، «باب چاپک» (Bob Chapek)، از تشکیل یک کارگروه فوری برای افزایش تولید محتوا در این شرکت در حمایت از همجنس‌بازی و سایر گرایش‌ها و انحرافات جنسی خبر داد.

مضاف بر این، در برخی رویدادها و جشنواره‌ها توجه خاصی به آثار این‌چنینی شده و حتی برای آن جایزه و سهمیه تعیین کرده‌اند! مثلا در قوانین جدید اسکار، برای شرکت در رقابت بهترین فیلم برای ۴ گروه زنان، اقلیت‌های مذهبی، معلولین و LGBTQIAها (هویت‌های جنسی منحرف خودساخته) امتیاز ویژه‌ای قائل شده‌اند؛ حرکتی که از دوره‌های گذشته آغاز شده و اکنون رسمیت آن وزنه سنگین‌تری پیدا کرده است.

پیوند صفحه مربوطه در سایت اسکار:

https://www.oscars.org/awards/representation-and-inclusion-standards 

این موضوع به تولید آثار ادبی هم رسوخ کرده، تا جایی که در انگلستان، آمریکا و کانادا با کمک سرمایه داران یهودی جوایز ادبی بین‌المللی با موضوع همجنسگرایی تاسیس شده‌ است که می توان به جایزه ادبی «استون وال بوک» در انگلستان، جایزه ادبی «داین اوگیلوی» در کانادا و جایزه ادبی "لامبادا" در آمریکا اشاره کرد.

بخش دیگر مبارزه که سلبریتی‌ها آن را فرماندهی و راهبری می‌کنند عادی‌سازی انحرافات جنسی میان خود آنان و خانواده‌هایشان است. در سال‌های اخیر به شکل عجیبی شاهد اعلام تغییر جنسیت و یا همجنسگرا بودن، سیال بودن، همه‌گرایی و ... از جانب فرزندان سلبریتی‌ها و حمایت و ابراز خوشحالی آنان از این موضوع هستیم.

از میان موارد متعدد می‌توان تغییر جنسیت فرزند مشترک «آنجلینا جولی» و «برد پیت» از دختر به پسر و فرزندخوانده سیاه‌پوستِ «شارلیز تیرون» به یک دختر را نام برد.

ردپای شیطان آنجایی پررنگ دیده می‌شود که سربازانش، کودکان معصوم را دستمایه رسیدن به اهداف خود قرار می‌دهند.

سوی دیگر ماجرا اما استفاده از سلبریتی‌های با ظاهر معصوم و کودکانه برای حمله به مفهوم معصومیت است. خواننده یا بازیگری که با چهره‌ای معصوم و مظلوم وارد عرصه هنر شده، خود را به دیگران معرفی می‌کند و ناگهان دچار طغیان و انحرافات جنسی می‌شود و آن‌ را تبلیغ می‌کند.

«مدونا» خواننده آمریکایی، تبدیل به نماد طغیان‌گری جنسی شد، پس از او چهره‌هایی چون «ریحانا»، «مایلی سایرس» و «تیلور سوئیفت» این روند را پی گرفتند. جالب اینکه در صنعت سینما و موسیقی کره جنوبی نیز با روالی مشابه این جریان مواجهیم...

از طرف دیگر شاهد نقش‌آفرینی سلبریتی‌ها و نیز فیلم‌ها در تبلیغ و ترویج مناسک شیطانی همچون جشن هالوین هستیم.

نوع پوشش و باورها و عقایدی که به مخاطبان القا می‌کنند هم طرف دیگر ماجراست‌.

در زمینه موسیقی‌های انحرافی نیز بازوهای قدرتمند شیطان همین سلبریتی‌ها هستند.

همان‌طور که پیداست، تلاش برای عادی‌سازی و ترویج انحرافات جنسی تنها یکی از تلاش‌های شیطان و یارانش برای دور کردن انسان از مسیر بندگی و به اسارت کشیدن روح اوست.

_ فرزند اگرچه عیب‌ناک است/ در چشم پدر ز عیب پاک است!!

درمورد برنامه‌های شیطان و نقش رسانه‌ها و سلبریتی‌های غرب در پیشبرد آن مطالبی بیان شد، اما وضعیت در داخل چگونه است؟

قطعا در کشوری مثل ایران با آن پیشینه غنی فرهنگی و اسلامی کار کمی سخت‌تر است، اما این به این معنی نیست که اتفاقی رخ نداده و همه چیز روی روال پیش می‌رود.

می‌توان ادعا کرد همه برنامه‌های شیطان در غرب به‌صورت موازی در ایران پیگیری می‌شود، منتها با روش‌های متناسب با خلق و خوی مردمان آن.

برای مردمی که حیا، عفت و غیرت جزء جدانشدنی هویت آن‌هاست نمی‌توان از نمایش روابط جنسی، حرام‌زادگی، شراب و انحرافات جنسی شروع کرد، ابتدا باید علقه و پیوند آن‌ها با ارکان هویتشان شکسته شود تا بتوان وارد مراحل بعد شد.

ابتدا تقید به حجاب در آثار تولیدی کمرنگ شد، این روند هیچگاه متوقف نشد تا به نقطه فعلی رسید. در سال‌های انتهایی دهه ۷۰ که شعار آزادی تیشه برداشته بود تا به ریشه فرهنگ بزند روابط آزاد و دوستی دختر و پسر به امری عادی بدل شد و آثار سینمایی به‌شکلی هماهنگ مروج آن بودند.

پس از آن نوبت به ازدواج سفید و عادی‌ جلوه دادن آن رسید، آثار متعدد سینما و تئاتر سعی در عادی‌سازی و ترویج ازدواج سفید و روابط خارج از چارچوب و از بین بردن حساسیت نسبت به این مسائل داشتند. هم‌زمان با همه این برنامه‌ها، قسمت اصلی ماجرا یعنی "تنزل و تزلزل جایگاه پدر و مادر به‌عنوان ارکان اصلی خانواده"، در جریان بود.

مادری، پدری و همسری به‌گونه‌ای بازتعریف شد که تنها پوسته‌ای از فرهنگ ایرانی-اسلامی بر آن باقی ماند و موضوعاتی چون خیانت، روابط نامشروع، فرزند حاصل از روابط حرام، عشق‌های مثلثی پای ثابت فیلم‌های شبکه نمایش خانگی و تئاتر شد.

سایر ابزار شیطان اعم از رقص و شراب و موسیقی و دخانیات نیز، آرام و خزنده جای خود را در فیلم‌ها باز کرد و کار به جایی رسید که با تصویب قانونی برای نظارت بر آثار، آه و فغان از نهاد همه بلند شد، گویی قانون توقع حذف بدیهیات روزمره از آثارشان را داشت.

درواقع شیطان سر صبر پروژه فروپاشی خانواده را تا بدین‌جا پیش برده و اگر نبود نعمت ایمان و اعتقاد و عشق به اهل‌بیت شاید خیلی زودتر به نقطه فعلی و حتی فراتر از آن میرسیدیم.

وضعیت کنونی رسانه در داخل کشور حاکی از آن است که به‌رغم حضور نیروهای مخلص و دغدغه‌مند و تولید آثاری چند توسط آن‌ها، حاکمیت رسانه همچنان به‌دست آنان است که نباید‌...

موضوع مهم و حائز اهمیت این است که یکی از اصلی‌ترین مخاطبان سکو(پلتفرم)های نمایش فیلم، کودکان و نوجوانان هستند که انواع محتوای آسیب‌زننده در اثر بی‌توجهی خانواده‌ها و نبود فرهنگ توجه به رده سنیِ آثار و ابزار مناسب محدودکننده، در اختیار آنان قرار دارد.

از سکوها و پیامرسان‌ها که بگذریم، زیر سایه غفلت برخی مسئولین (و شاید نفوذ برخی معاندین)، گاهی در سیمای رسمی و حتی شبکه‌های اختصاصی کودکان مفاهیم انحرافی جنسی نمایش داده می‌شود...

باز هم روح معصوم کودکان و ردپای شیطان...

بدیهی‌ست که دقت بر نظارت آثار و نیز تخصص ناظر بر محتوا، باید درمورد آثار مربوط به کودکان صدچندان باشد.

در جشنواره‌ها و رویدادهای داخلی نیز، گرچه مانند غرب به مفاهیم انحرافی، به‌صورت ویژه جایزه و تندیس تعلق نمی‌گیرد، اما با اندکی دقت می‌توان دریافت خط فکریِ واحدی راهبرنده غالب آثار است. البته تاکید می‌شود حضور افراد مقید به فرهنگ و دین قابل انکار نیست، گرچه کمرنگ...

در بحث ادبیات و تولید کتاب نیز اوضاع مانند جشنواره‌هاست، در غفلت مسئولین و نهادهای نظارتی سال‌هاست که انحرافات جنسی به‌راحتی وارد کتب مختلف شده و چندی‌ست که نوبت کتاب‌های کودکان رسیده تا تحت عناوین استعماری چون سند ۲۰۳۰ هر مضمون غلطی به آنان آموزش داده شود. سندی که با وجود ممنوعیت اجرای آن در کشور در فیلم و سریال و تئاتر و کتاب و... نفوذ کرده است.

در مقوله معرفی چهره‌های معصوم و سپس طغیانگری نیز صابون شیطان به تن سینمای ایران خورده و پدیده‌هایی چون ریحانه پارسا و محمد صادقی را معرفی کرده است.

_ گرگی در لباس گوسفند!!

تا به اینجا رفتار رسانه و سلبریتی‌ها در ایران و نقش آن‌ها در سست نمودن بنیان خانواده و تهی کردن آن از معنا و عادی‌سازی روابط انحرافی به‌ اجمال بیان شد، اما در ادامه به تفصیل به موضوع مهمی که چندی‌ست به‌صورت خاص مورد توجه و تبلیغ رسانه و سلبریتی‌ها قرار گرفته و اساسا یا به حساسیت و اهمیت آن واقف نیستند و یا آگاهانه از آن چشم‌پوشی می‌کنند خواهیم پرداخت.

مسئله تغییر جنسیت و ترنس‌سکشوال‌ها...

_ اگر سهل‌انگاری و سطحی‌نگری شود، آسیب‌ها غیر قابل‌ جبران خواهد بود!

اولین تلاش‌های اولیه برای نشان دادن مسئله تغییر جنسیت و اختلالات جنسی در آثار سینمای ایران را می‌توان به سال‌های میانی دهه ۸۰ نسبت داد، در فیلم‌های «آتش بس» و «همیشه پای یک زن در میان است»، مردهایی را میبینیم که رفتاری زنانه دارند و از مرد بودن خود گریزانند. مدتی بعد فیلم «آینه‌های روبرو» این موضوع را محور اصلی روایت فیلم قرار داد، پس از آن نیز در اواخر دهه ۹۰ آثاری با این موضوع تولید شد که از آن میان می‌توان «گیلدا»، «بیوگرافی»، «دم سرد»، «هفت‌ونیم» و «آن دیگری» را نام برد.

به‌تازگی نیز فیلم «پسر انسان» و مستند «پیله ابریشم» تولید شده و پیش‌بینی می‌شود تولید آثار با این موضوع افزایش داشته باشد، که این موضوع به شدت نیازمند هوشیاری و مدیریت مدیرانِ مرتبط است.

اخیرا تغییر جنسیتِ یکی از بازیگران با سابقه و حمایت و عکس‌های یادگیری چهره‌ها و بازیگران با این فرد و انتشار آن در صفحات مجازی‌شان و همچنین تاسیس خانه ترنس توسط یک بازیگر چهره، موجب شده این مسئله بسیار بیشتر از قبل مورد توجه و تمرکز قرار بگیرد. به‌خصوص که رسانه‌ها و مطبوعات خواسته یا ناخواسته آن را منتشر کرده و به بیشتر دیده شدن آن دامن زده‌اند، درحالی که این موضوع جز یک خبر زرد از زندگی شخصی یک بازیگر، مسئله حائز اهمیتی برای پرداختن ندارد.

_ نگاه کلان به جهان و یک هشدار!

گریز به مطالب پیشین راجع به اهداف شیطان با استفاده از بازوی رسانه و انحرافات جنسی، موجب می‌شود با دقت و تمرکز بیشتری به این اتفاقات نگاه کنیم؛ در دنیایی که اطلاعات تا این حد فراگیر در اختیار همه قرار دارد، ساده‌لوحی محض است که موضوعی را بدون داشتن نگاه کلان و دانستن صحنه بازی دشمن ببینیم، با این توجیه که ما با آن‌ها فرق داریم!

حال که شیطان و نهادهای زیردستش، رسانه، هنر و سلبریتی‌ها را برای رسیدن به اهدافشان ابزار کرده‌اند، لازم است هر فردی آگاهی و دانش خود را در این زمینه بالا ببرد.

در ادامه مطالبی در راستای افزایش آگاهی به‌اختصار بیان خواهد شد که انتظار می‌رود بدون پیش‌زمینه و قضاوت دنبال شود.

تراجنسیتی بودن (ترنس‌سکشوال) یک اختلال هویتی جنسی تعریف می‌شود که در آن فرد تمایلاتی برخلاف جنسی که متولد شده دارد و درواقع خودش را متعلق به جنسیت مخالف می‌داند، مثلا زنی که تمایلات و احساسات مردانه دارد و برعکس.

لازم به ذکر است تراجنسیتی‌ها با افراد اصطلاحا دوجنسه (اینترسکس (Intersex)) متفاوت هستند. افراد دوجنسه در هنگام تولد دارای اختلالات جسمی هستند و آناتومی بدن آن‌ها تلفیقی از جنس مذکر و مونث است.

برخی کارشناسان و روانشناسان ادعا می‌کنند تراجنسیتی بودن یک معضل ژنتیکی‌ست که به دوران جنینی و اختلال در یک سری غدد مغزی بازمی‌گردد، آیا آن‌ها برای اثبات ادعای خود دلیل روشن علمی دارند؟! اما بسیاری از روانشناسان، ژنتیکی بودن این مسئله را به‌کلی رد می‌کنند و آن را یک مسئله روانی می‌دانند که از قضا هیچ ارتباطی با دوران جنینی فرد ندارد.

به اعتقاد این دسته از کارشناسان سال‌های ابتدایی تولد کودک، زمان تثبیت جنسیتی‌ست که با آن متولد شده است و اساسا عدم تطبیق جنسِ هنگام تولد با جنسیتی که فرد در خود احساس می‌کند به ناهنجاری‌های رفتاری این دوران برمی‌گردد.

بد نیست در اینجا به نقش حیاتی و مهم جامعه، اطرافیان و به‌ویژه والدین در تربیت و تثبیت هویت جنسی کودک تاکید کنیم؛ گاهی رفتارهای خودخواهانه والدین سبب شکل‌گیری ریشه‌های این اختلال و عواقب بعدی آن در کودک می‌شود که با کمی مطالعه و مسئولیت‌پذیری قابل پیشگیری خواهد بود. بیان اینکه آرزو داشتیم تو دختر یا پسر میشدی، پوشاندن لباس جنس مخالف، ارجحیت دادن یک جنس نسبت به جنس دیگر و بهتر معرفی کردن آن برای کودک از این دسته رفتارهاست.

اگر موضوع تغییر جنسیت به‌عنوان یک مسئله عادیِ روزمره در ذهن کودک معرفی شود، قطعا کنترل این ناهنجاری‌ها سخت و حتی غیرممکن خواهد بود، چرا که در روزگار ما تربیت و تغییر دیدگاه تنها به والدین و محیط خانه محدود نمی‌شود و رسانه و مطبوعات نقش پررنگی در دوران مختلف زندگی ایفا می‌کنند...

همچنین برخی معتقدند این مشکل هویتی با روانکاوی قابل درمان نیست، اگر بپذیریم که این یک اختلال هویتی با ریشه روانی است، پس قطعا این ادعا رد خواهد شد؛ چرا که برای مشکل روانی نسخه روانی پاسخ خواهد داد، گرچه نیازمند مراحل متعدد و سخت روانکاوی باشد؛ با یک جستجوی ساده می‌توان مقالات و پژوهش‌های زیادی را یافت که بیانگر اثر بهبودبخش روان‌کاوی و طرحواره‌درمانی بر افراد تراجنسیتی‌ست، به‌طوری که برخی از آنان به بهبود کامل رسیده‌اند.

متاسفانه برخی روانشناسان با آموزه‌های غربی به‌سادگی و پیش از هرگونه تلاشی برای روانکاویِ بیمار، برایش نسخه تغییر جنسیت می‌پیچند واو را به ورطه‌ای هدایت می‌کنند که از آن‌سوی آن بی‌اطلاع است.


_ آیا همه‌ی واقعیت به ما گفته می‌شود؟!

عمل تغییر جنسیت مجموعه‌ای از چند عمل جراحی و جلسات هورمون‌درمانی‌ست که تا پایان عمر ادامه دارد و به گفته خودِ پزشکان و افراد عمل کرده، بعضا عوارض جسمی و روانی سنگینی را به فرد تحمیل خواهد کرد.

نکته حائز اهمیت این است که حتی خودِ روانشناسان و متخصصینی که موافق عمل تغییر جنسیت هستند معترفند که این یک اتفاق حقیقی نیست، بلکه فرد ابتدا عقیم شده، سپس با هورمون‌تراپی و جراحی پلاستیک، ظاهری مطابق با جنسیت مطلوبش به او اهدا خواهد شد. اما او هیچ‌گاه نمی‌تواند یک مرد یا زن واقعی باشد و مثل یک مرد یا زن واقعی به زندگی ادامه دهد!

همین یک مورد کافی‌ست برای تامل بیشتر و دقیق‌تر نسبت به تغییر جنسیت...

لازم به ذکر است بسیاری افراد، بعد از عمل نه‌تنها به احساس رضایتی که به دنبال آن هستند دست پیدا نمی‌کنند، بلکه خود را در برابر دنیای تاریکی می‌بینند که خودخواسته وارد آن شده‌اند، دنیای جدید تفاوت چندانی با دنیای قبلی‌شان ندارد، حالا کالبدشان به‌ظاهر شبیه چیزی‌ست که به آن علاقه داشتند، اما درواقعیت یک جسم ناکارآمد برایشان باقی مانده و جلسات هورمون‌تراپی مداوم و عوارض جسمی و محیطی که تازه باید یاد بگیرند چگونه خود را با آن وفق دهند.

بسیاری از این افراد در حسرت ازدواج و تشکیل خانواده‌ای معمولی روزها را سپری می‌کنند و بسیاری با ترس‌های اجتماعی چون ترس از تعرض لحظه‌ها را طی می‌کنند...

مسئله قابل توجه این است که این عمل قابل برگشت نیست.

کمی به عقب برگردیم!؟ اگر متخصصی که فرد به او رجوع کرده بود اینقدر ساده او را به سمت عمل سوق نداده بود و حداقل تمام تلاشش را برای روانکاوی به‌کار گرفته، دنیای پس از عمل را به‌خوبی ترسیم می‌کرد، اگر افرادی این مسئله را تا این‌حد عادی و پیش‌پا افتاده جلوه نمی‌دادند، اگر فلان سلبریتی فکر عمل را در ذهن او پررنگ نمی‌کرد؛ ممکن بود بیمار درحال تجربه روزهای بهتری باشد...

_ کلاه گشادی از جنس کلاه شرعی...

موضوع دیگر که بیان آن ضروری به نظر می‌رسد و از توجیهات طرفداران تغییر جنسیت برای تبلیغ و ترویج آن است، استناد آنان به فتوای امام خمینی مبنی بر حلال بودن تغییر جنسیت می‌باشد.

حال آن که بسیاری از اهل فن معتقدند که آن حکم امام تنها برای فرد سوال کننده بوده و اساسا فتوا محسوب نمی‌شود.

حتی اگر فتوا بودن آن را هم درست در نظر بگیریم، طبق فتوای اکثریت قریب به اتفاق مراجع زنده عصر حاضر تغییر جنسیت تنها برای افراد دوجنسه، آن هم تحت شرایطی جایز است و اساسا آن را نه تغییر جنسیت که تثبیت جنسیت می‌دانند و صراحتا تغییر جنسیت به این صورت را حرام اعلام کرده‌اند.

شاید این سوال به ذهن بیاید که اگر تغییر جنسیت حرام است پس احکام منطبق بر آن، مثل ارث و مهریه فرد تغییر جنسیت داده برای چیست؟

پاسخ اینکه با نگاهی به رساله‌ها و فتاوا درمی‌یابیم که همه مراجع ذکر کرده‌اند که با فرض پذیرش تغییر جنسیت حقیقی...

یعنی حکم را به یک نظر پزشکی منوط کرده‌اند که همان‌طور که پیش‌تر بیان شد، چنین چیزی ممکن نیست.

گفتنی‌ست موارد بیان شده به‌معنی عدم وجود اختلال هویت جنسی نیست، بلکه تصریح این امر است که این اختلال یک بیماری روانی‌ست و راهکار آن در روانکاوی‌ست نه عمل سنگین و غیرقابل بازگشت تغییر جنسیت.


_ جواب این سوال‌ها را بیابید...

باوجود همه مطالب بیان شده، فرض میکنیم تنها راه درمان برای برخی عمل کردن است. با این فرض به پاسخ چند سوال فکر کنیم:

تعداد مبتلایان به این اختلال چند نفر است؟

میزان خطر این اختلال برای جامعه و فرد بیمار چقدر است؟ خطر ناشی از عادی جلوه دادن آن چطور؟

تبلیغ‌کنندگان آیا از وجود اختلال دیگری به اسم توهم تراجنسیتی اطلاع دارند؟ به این فکر کرده‌اند که با عادی‌سازی این امر تعداد افراد مبتلا به اختلال دوم افزایش پیدا خواهد کرد؟ آسیب‌های ثانویه این توهم به فرد و خانواده و جامعه را ارزیابی کرده‌اند؟

درواقع تعداد افرادی که واقعا دچار این مشکل هستند اصلا آن‌قدر زیاد نیست که نیاز باشد برای آن‌ها کار فرهنگی و تبلیغی گسترده انجام داد و تبعات این نوع به‌اصطلاح فرهنگ‌سازی "حتی برای خودِ این افراد" بیشتر از فواید آن است.

همان‌طور که بیان شد درحال حاضر لشکر شیطان در فضای اجتماعی-سیاسی و سینمای غرب به سرعت درحال رواج و عادی‌سازی انحرافات جنسی‌ست و باتوجه به گستردگی رسانه‌ها، مخاطبان ایرانی هم در معرض آسیب قرار دارند، به‌ویژه که نوجوانان و کودکان طعمه اصلی هستند که از تجربه و دقت‌نظر کافی برای تمیز دادن مسائل برخوردار نیستند.

به‌این‌معنی که وقتی کودک یا نوجوان در فضای مسموم رسانه‌های غربی قرار بگیرد و با انحرافات جنسی مواجه شود و چیزی مشابه آن را در رسانه‌های داخلی هم ببیند، به‌سختی می‌توان قبح آن قضیه و مباح بودن دیگری را برایش توضیح داد (با فرض پذیرش مباح بودن مسئله) و این مسئله برای او امری کاملا عادی جلوه خواهد کرد و همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد این عادی‌سازی در سن کودکی، خود مقدمه ابتلا به اختلال هویت جنسی‌ست؛ دور باطلی که ما را به دام خواهد انداخت...

مسئله دیگر اینکه تعداد افرادی که منتظر گل‌آلود شدن آب و ماهی گرفتن از آن هستند کم نیست، خواه ناخواه عادی‌سازی این مسئله راه را برای عادی‌سازی سایر مسائل که قطعا در دسته انحرافات جنسی هستند باز می‌کند.

مدتی‌ست اخباری مبنی بر تاسیس رسمی خانه ترنس با مدیریت یک خانم بازیگر منتشر شده. چه‌کسی و بر مبنای چه معیاری یک "سلبریتی" را به‌عنوان مدیریت چنین مکانی انتخاب کرده!؟

با وجود مضرات رسانه‌ای شدن و عادی‌سازی این مسئله، انتخاب یک شخصیت رسانه‌ای به‌عنوان مسئول چنین مکانی سوال‌برانگیز نیست؟ کمی دقت به مهره‌هایی که از ابتدا در کنار ایشان قرار داشتند و سابقه آن‌ها در تاختن به فرهنگ و دین و انقلاب حساسیت نسبت به موضوع را بیشتر خواهد کرد.

سوال دیگری که باید به آن پاسخ داد این است که آیا این دوستان به همان اندازه که برای عادی‌سازی تغییر جنسیت و گرفتن عکس یادگاری با تراجنسیتی‌ها تلاش می‌کنند برای جا انداختن جلسات روانکاوی پیش از عمل هم تلاش می‌کنند؟

آیا تا به حال درمورد عوارض جسمی عمل‌های جراحی صحبت کرده‌اند؟ درمورد آن به افراد هشدار داده‌اند؟ زندگی بعد از عمل را برای مخاطب ترسیم کرده‌اند؟ آیا همه از نتیجه عمل راضی هستند؟ یا عوارض روحی، حس شکست و بن‌بست و طردشدگی را هم تجربه می‌کنند؟ (البته اگر بنا را بر صداقت و دلسوزی بگذاریم، وگرنه برای ارباب رسانه قلب واقعیت و تبدیل منکر به معروف کاری ندارد، چنانچه در برخی آثار تولید شده شاهد آن هستیم.)

برای جلوگیری از آسیب رسیدن به کودکان و نوجوانان برنامه‌ای دارید؟

برنامه‌ای برای تبیین جایگاه خانواده‌ و نقش آن‌ها در تثبیت هویت جنسی کودکان دارید؟

یا تنها و تنها به‌دنبال پذیرفته شدن این افراد توسط جامعه و عادی جلوه دادن تغییر جنسیت هستید؟

_ مراقب باشیم، دوستی‌مان دوستی خاله خرسه نباشد.

نگارنده به‌هیچ‌عنوان مدعی نیست بازیگران داخلی تغییر جنسیت داده و حامیان آن‌ها بخشی از پروژه تعریف‌شده دشمن هستند، یا به بیان دقیق‌تر "آگاهانه" در آن نقش ایفا می‌کنند؛ موضوع اصلیِ مورد بحث، نحوه مواجهه با این پدیده در شرایط فعلی اجتماعی جهان و زمین بازی شیطان است. رسانه‌ها و سلبریتی‌ها باید مراقب باشند ناخواسته باعث دامن زدن به آسیب‌های معنوی و اجتماعی این موضوع و ترویج آن نشوند.

چه‌بسا بتوان با اندکی تغییر رویکرد به‌نحوی عمل کرد که هم سلبریتی‌ها ناخواسته تکمیل‌کننده پازل دشمن نباشند و هم آسیب‌دیدگان اجتماعی مسئله تراجنسیتی بیشتر آسیب نبینند، چرا که موارد بیان شده قبل از همه برای آن‌ها آسیب‌زاست.

به‌نظر می‌رسد اگر دوستان هنرمند به جد دغدغه حل مسائل این قشر قلیل از جامعه را دارند راه‌های مناسب‌تری نیز وجود دارد، راه‌هایی ک در درجه اول نفع آن برای خود این افراد خواهد بود.

این یک مشکل روانی قابل حل است و سوق دادن فرد به سمت عمل در اصل بردن او به سمت پرتگاهی بدون بازگشت است. راه‌حلی که نه‌تنها مشکل را حل نخواهد کرد، بلکه معضلی به جامعه خواهد افزود.

کلام آخر اینکه باتوجه به ابعاد مخرب و گسترده این موضوع از یک سو و تلاش شبانه‌روزی غرب برای گسترش و عادی‌سازی آن از سوی دیگر، وزارت ارشاد و تمام مسئولین و نهادهای مرتبط باید با دقت و حواس جمع به مدیریت این مسئله، مخصوصا در عرصه فیلم و تئاتر و سینما و مطبوعات بپردازند، پیش از آنکه آثار مخرب آن دامن‌گیر جامعه و خانواده ایرانی شود.