این حکایت و خلاصهای یک جملهای از سیونهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه است.
جشنواره با وجود اعتراض، تهدید، فشار و تحریم برگزار شد؛ اطلاع رسانی، برنامهریزی، مواضع برخی مسئولان، به نسبت نمره قابل قبول گرفت. پالایش فیلمها، انتخاب نامزدها و جوایز جشنواره به نسبت دوره سیوهشتم و به مراتب؛ نسبت به دورههای گذشته چند قدم رو به جلو بود. اما این به معنی تحول محتوای فیلمها و تغییر سبک و سیاق نهادینه شده فیلمسازی در این حوزه نیست.
میتوان گفت نوع بیان تا حدودی تغییر کرده و برخی هجمهها نیز تقلیل یافته است اما درواقع ابداع روشهای جدید بیان و پالایش فیلمهای راه یافته به جشنواره کفه سنگینتری نسبت به بهبود محتوای آثار این دوره داشته است. دلیل همین اندک تغییر را شاید بتوان در ابلاغ راهبرد مدیران در تنوع ژانر و بهویژه انتقادات به محتوای فیلمهای گذشته دانست.
از نحوه اجرا و روند برگزاری جشنواره که بگذریم، مغز جشنواره محتوای فیلمها و پیامیست که از جمیع فیلمها صادر میشود. در این دوره نیز مشابه دورههای گذشته درمیان فیلمهای بخش داستانیِ جشنواره فیلمهای خنثی و سرگرمکننده، فیلمهای با مضامین هجمه و حمله به نظام و انقلاب و دین و ترویج سبک زندگی بیگانه، فیلمهای با محتوای پوچ و همچنین با محتوا و موضوعات خوب و آسیبشناسانه وجود داشتند.
برخی فیلمسازان برای انحراف ذهن مدیران داخلی و خوشآمد خارجیها از شگردهای مختلفی استفاده کردند.
به عنوان مثال برای دور زدن مدیران و سپس داوران از شگرد زمان شاه استفاده شد. این روش بکر و دهانبند را فیلمسازان فیلم کوتاه در جشنواره سیونهم کشف کردهاند، گرچه در جشنوارههای قبل هم اثراتی از آن به چشم میخورد...
به عنوان مثال در فیلم کوتاه «ضد یخ» یک مامور خاطی و جنایتکار نمایش داده شد که برای منافع خود، سرباز وظیفه را کشت و گردن قاچاقچیان مواد مخدر انداخت، برای رد گم کنی دست خودش را هم زخمی کرد!
یا در فیلم «رعنا» در زمان شاه نیروهای نظامی در پاسگاه مرزی سالاریه از فرط فراق و ندیدن زن همگی دچار فساد شده بودند و اکثر سربازان با خیالات زنهای فرضی زندگی میکردند. در این پاسگاه زمان شاه، رئیس نیز فردی فاسد بود که با لباسهای زنانه آرام میشد.
برخی دیگر از فیلمسازان کمی خلاقیت به خرج دادند و در ازای یک پیام مثبت و خوشایندِ مدیران، جبران مافات کردند و پاهای لنگی هم در فیلم گنجاندند. مثلا در فیلمهایی مثل شیهه و روبه شب رابطه حرامی در فیلم گنجاندند و آن را خیلی عادی جلوه دادند و در فیلمهای هرس، چله سیاه و ...اثر پیام مثبت فیلم را با تلخی گرفتند!
گروهی دیگر اما فیلمشان را به افسانهها و موجودات عجیب غریب، باغ و جنگل و انار و... دکان خیاطی و دکمه، یا دانشگاه و... وصل کردند تا احتمالا مدیران متوجه پیامهای پیدا و پنهان و فحاشی به نظام و انقلاب و تمسخر دین نشوند یا اینکه متوجه شده و از باب تغافل و انفعال گذشت کنند. فیلمهای «دندان درخت، غیرموجه، از اینجا باز شود، لیدی، مریضخانه مرکزی، پسر خورشیدی» و...از این دست هستند.
برخی از فیلمها نیز مانند فیلم «برنو، پودر و نارس» مطابق گذشته حرفهای روشنفکری و مثلا حقوق زنان بود که پای ثابت هر جشنواره است.
بسیاری از فیلمهای کوتاه متاثر از فیلم های سینمایی بود اما «نحسی» در این میان شدیداً متاثر از فیلمهای مثلا کمدی جنوب شهری بود.
در حوزه نوجوانان نیز در این دوره بدلیل پالایش و یا بازنگری در فیلمهای تولیدی با موضوع آسیبهای نوجوان شاهد آثار سیاه و افراطی سالهای گذشته نبودیم. سه فیلم «کرم ابریشم و برخورد و آماتور» نسخههای نه چندان ارتقا یافته فیلمهای دورههای گذشته بودند که در برخورد تا حدودی ملاحظه شده بود که نوجوان یاغی و تبهکار معرفی نشود و در کرم ابریشم نیز با اغماض و صرف نظر از صحنههای سانسوری و سایر شخصیتهای فیلم، نوجوان سربهراه معرفی شود.
البته در بین فیلمهای به نمایش درآمده فیلمهایی بودند که میتوان به آنها امیدوار بود و از آنها به عنوان فیلم خوب یاد کرد، همانند «نوشابه مشکی و اسماء» و یا برخی فیلمهای دیگر مانند «جناکات، اندروا » و حتی برخی فیلمهایی که با زحمت میشد از آنها پیام خوبی دریافت کرد یا آنها را صرف سرگرمی برشمرد؛ فیلمهایی همچون «جابجایی، دوباره سکوت، رنگارنگ، یه چوم یه لنگ، پارادوپینگ...»
به طور کلی در تعداد بالایی از فیلمها و تقریبا قریب به اتفاق فیلمها هیچ رنگ و بویی از غیب و خدا نبود و در فضایی بدون بعد زمان و بعضاً مکان سیر میکرد. فیلم «دریچه» یکی از مصادیق بارز این نوع از فیلمها بود.
با این شرح برای ارتقاء سطح فعلی جشنواره تلاش فکری و عملی بسیاری لازم است، از مدیران سازمان سینمایی تا دفاتر انجمن سینمای جوان و سایر مراکز و نهادهای ذیربط در حوزه فیلم کوتاه همهجانبه باید حرکت کنند تا فیلمها و فیلمسازان توآمان ارتقا یابند.
لا لا لالایی لا لا لالایی لا لا لا لا لا لا لالالیی