معصومه عمرانی/ پروژه حضرت موسی از زنده یاد فرجالله سلحشور آغاز شد و ابراهیم حاتمیکیا توانست نسخه سینمایی آن را بر روی پرده ببرد.
فیلمی راهبردی و در سطح جهانی که هنگام تماشایش چند «ایکاش» گفتم و حیف شد که نشد وگرنه شاهکار میشد.
اول؛ کمبود چند جملهای که مخاطب عام بتواند بنی اسرائیل خوب و بد آن روزگار را از هم و از وحوشِ هار امروزی تمیز دهد و ذهن مخاطبش از هر مسلکی و در هر کجای جهان را روشن کند و تشکیک ایجاد نکند.
سیر تحول شخصیتها در داستان بهخوبی مشخص نبود، برای مثال روشن نشد که فوعه که آن نگاه عمیق نژادپرستانه را به قوم بنیاسرائیل داشت چگونه به حامی یوکابد تبدیل شد.
دوم؛ فرعونیِ فرعون و خوی وحشیگریاش را بیش از آنچه در فیلم بود به تصویر کشد. میشد چهره مازوخیستی و نمادین که از فرماندهی فرعون معرفی شد را در خود شخص فرعون دید.
در بخشهایی از فیلم نهتنها ذات پلید فرعون آشکار نبود بلکه مخاطب با او همذاتپنداری نیز داشت!
سوم؛ از قتل عام کودکان در درجه اول برای درگیر کردن بیشتر عواطف مخاطب و دوم برای معرفی خوی فرعون و ظلم او و همچنین تا حدی که جا دارد برای بازنمایی امروزیاش استفاده بیشتری برد.
در هر حال حاتمیکیا با فیلم موسی که تماشایش را به همگان توصیه میکنیم، توانست سطح جشنواره را ارتقا دهد و تبحر تکنیکی خود را در این فیلم نیز به نمایش بگذارد.
او همچنین توانست بهخوبی بین وقایع امروز و وحشیگریهای صهیونیستها و اتفاقات کودکی حضرت موسی پل بزند.
این پروژه نیازمند سرعت بیشتریست تا بتواند به سایر ادوار زندگی حضرت موسی بپردازد.
بهنظر آنچه نمایش آن از خوی پلید فرعون مهمتر است، سیر وقایع و تحولاتیست که بر قوم بنیاسرائیل میگذرد و منجر به این میشود که آنها دیگر بندگان برگزیده الهی نباشند...