زهرا خندان /چرا باید بچهها توسط «لکلکها» یا «پیپ و فردی» به دست والدین برسند؟ چگونه ممکن است پرندهای با والدین روباه زندگی کند؟ «پرواز پیپ و فردی»، محصول ۲۰۱۹ کشور آمریکا، مدتیست از شبکه پویا درحال پخش است. با گذشت هشت قسمت از آن، اشکالات مهمی به آن وارد است که احتمالا از نگاه مسئولین پخش مغفول مانده است. «هر افراطی، تفریط بدنبال دارد» نکتهی مهمی است که در سیاست، فرهنگ و اجتماع، نمونههای فراوانی دارد. یکی از نمونههای آن در حوزه فرهنگسازی کودکان، پویانمایی بحثبرانگیز «storks» است که با محوریتِ تحویل نوزادان به والدین توسط لکلکها در سال ۲۰۱۶ اکران شد.
در «پرواز پیپ و فردی» مخاطب با همان محور پویانمایی «storks» مواجه است با این تفاوت که «پیپ»، پنگوئن و «فردی»، فلامینگو، اولین مامورین تحویل میباشند که لکلک نیستند! کار آنها تحویل بچههای تازه متولد شده به والدینشان است.
این افراط که سبب فرهنگسازی غلط در امور جنسی کودکان شده است و حتی ردپای آن را در ادبیات کودکان نیز میتوان یافت، سبب شده است که نوع نگرش کودکان به امور جنسی، بسیط و سطحی گردد. از طرفی برای رفع این نوع نگاه، نظریه تفریطی مفتضحی در بندهایی از «سند ۲۰۳۰» دیده میشود که در آن، آگاهسازی عریان امورجنسی به کودکان در دستور کار است. کتابهایی هم بدینمنظور منتشر و حتی ترجمه فارسی شده است و قطعا تبعاتی در فرهنگ بدنبال خواهد داشت. بدیهی است که منظور نگارنده این نیست که علت تام نگاشتن این نوع بندهای سند ۲۰۳۰ مقابله با این نگاه سطحی در کودکان است که در این یادداشت، مجالی برای بررسی آن نیست.
قطعا تحویل نوزادان توسط لکلکها یا پیپ و فردی به والدین، فریبی است که شایستهی تربیت جنسی کودکان نیست. یکی از اساتید علم تربیت جنسی، حضور مرغوخروس در محیط زندگی خانواده را از عوامل پیشگیرانه از سوالات و کنجکاویهای کودکان در این حوزه، میشمارد. براستی اگر فریبی درکار نباشد لازم به بیان بیپرده واقعیت و حیازدایانهی سند ۲۰۳۰ نخواهد بود.
به نظر میرسد اهداف کثیف دیگری در ذیل آن توسط سیاستمداران دنیای غرب دنبال میشود.
یکی از اهداف بسیار مهمی که در فریب تحویل نوزادان توسط لکلکها پیگیری میشود، تأیید خانوادههای همجنسگرا است! پس از علمیسازی این اختلال جنسی_روانی توسط جامعهی روانشناسی جهانی، طبق معمول نیاز است هالیوود و شرکتهای پویانمایی به کمک بیایند تا ابزار فرهنگسازی و عادیسازی نظریات شیطانی سیاستگذاران را فراهم کنند.
یکی از خلأهای مهمی که پیآمد این اختلال است و باید توسط این ابزارها حل شود؛ عدم فرزندآوری این خانوادهها است که در دنیای واقعی با واگذاری فرزندان بیسرپرست و توسعه علم باروری سعی در رفع آن دارند. مسئلهای که در فیلم «The Pod Generation» محصول سال ۲۰۲۳، به آن پرداخته شده است. در این فیلم، جنین حاصل از تخمک و اسپرم اهدائی یا والدین را در محفظهای تا نهماه نگه میدارند و به زوجین متقاضی میدهند، که یکی از زوجین مدنظر و متقاضی مرکز، زوج همجنسگرا است.
در پویانمایی «storks» نیز در راستای ایجاد زمینه پذیرش در جامعه مخاطب همین سیاست دنبال شده و نوزادی را به خانوادهی همجنسگرا تحویل میدهند و قطعا تحویل نوزادان توسط لکلک یا پیپ و فردی، راه را برای پذیرش خانوادههای همجنسگرای دارای فرزند هموار میکند زیرا برای داشتن فرزند، لازم نیست دو جنس متفاوت در کنار هم باشند چون فرزندان را از یک جای دیگر میآورند و خانواده محلی برای فرزندآوری نیست. در قسمت هفت از پویانمایی «پرواز پیپ و فردی» که از شبکه پویا پخش شد، نوزاد فلامینگو که از نوع پرندگان است را به خانوادهی خرس قطبی که پستاندار هستند، تحویل میدهند!
عجب!!! میتوان این تفاوت در نوع والدین و نوزاد را یک تأیید برای فرهنگسازی مبتذل دید، موردی که در قسمت هشت نیز با واگذاری پرندهی نوزاد به والدین روباه دیده شد!!!
این نوع واگذاریها که نمایش داده میشود، میتواند در ناخودآگاه و حتی خودآگاه کودکان سبب پذیرش انواع خانوادهها از همجنس، گروهی و... شود. همچنین در قسمت هفت پذیرش تفاوتهایی در ذات را به نمایش گذاشته که عملا در واقعیت و حقیقت امکان ندارد اما با کمک علم منهای وحی و هنر در خدمت شیطان، سعی در قبولاندن و پذیرش تفاوتهای جنسیتی یا همان «LGBT»ها دارند! در روند داستانی قسمت هفتم، «فردی» که فلامینگو است، با دیدن نوزادی از جنس خود ذوق زده میشود و برای شادی او، رفتن کنار ساحل و آب را پیشنهاد میدهد اما فلامینگوی نوزاد، برفبازی را ترجیح میدهد!!!
پذیرش تفاوتها، محور این قسمت بود! اما کدام تفاوتها را باید پذیرش کرد؟ متفاوت بودن در حیطهی استعدادهای فردی معقول است، مثلا فردی استعداد هنری دارد، دیگری پژوهشی! یکی برف دوست دارد، دیگری آفتاب و... اما اگر تفاوتها در حیطهی ذات باشد را میتوان پذیرفت یا باید با توجه به روند جهانی در پذیرش تفاوتهای جنسی «LGBT» بدان بدبین شد؟ کدام فلامینگویی است که برخلاف ذاتش به برف گرایش یابد و از ساحل فراری باشد؟
نکتهی دیگر «صلح» بین شکار و شکارچی است که عملا محقق نخواهد بود اما دنیای هنر مادی آن را میپروارند! در قسمت هشتم از مجموعه «پرواز پیپ و فردی» که پرنده را به خانواده روباه تحویل میدهند! روباهی که شکارچی پرندگان است چگونه میتواند در نقش والدین باشد! «صلح» بین شکار و شکارچی فریبی است که استعمار برای چپاول بیشتر کشورهای دیگر بنا کرده است! همان مفهومی که محوریت پویانمایی «Zootopia» تولید سال ۲۰۱۶ دید. شاید بهتر باشد از جذابیتهای ظاهری و آموزش مهارتهای فردی این پویانماییها گذشت و بیشتر بر محصولات داخلی تکیه کرد تا ارزشها در ناخودآگاه کودکان ما مورد هجوم قرار نگیرد.
واقعا درست مسگن چون اصلاً چنین چیزی وجود نداره......