زهرا خندان / در ‌ پویانمایی «المنتال:Elemental» محصول جدید پیکسار، عنصر آتش که دختری آتش‌پاره‌ (از جنس آتش) معرفی می‌شود و عنصر آب که پسری بامحبت است، وارد رابطه عاشقانه‌ای می‌شوند، رابطه‌ای غیرطبیعی که امکان  شدن دارد. این رابطه از طرف خانواده‌ی پسر که شهری و از طبقه  هستند کاملا قابل پذیرش و دوست‌داشتنی است اما این عشق از طرف خانواده‌ی دختر که تعصب سنتی دارند در طی ماجراهایی مورد پذیرش قرار می‌گیرد.

ماجرا آنجا جالب می‌شود که این رابطه به علت امکان بخارشدن آب یا خاموش شدن آتش تا اواسط پویانمایی به شکل رابطه دوستی معمولی بود اما با یک جمله‌ که «بگذار کم‌کم امتحان کنیم شاید اتفاقی نیفتد»، تغییر کرد و نه تنها اتفاقی نیفتاد بلکه هردو زیباتر و درخشان‌تر شدند.

این نوع رابطه‌ی غیرطبیعی در پویانمایی «زوتوپیا: Zootopia» نیز دیده می‌شود، رابطه‌ای عاشقانه بین دو موجودی که در واقعیت یکی غذای دیگری است، غیرمنطقی است اما در این پویانمایی جذاب و دوست‌داشتنی نمایانده می‌شود.

در پویانمایی «عروس مرده: Corpse Bride» نیز رابطه‌ی غیرطبیعی بین عروس مرده و پسر جوانی نمایش داده می‌شود! که البته عروس مرده، در پایان به یک رابطه‌ی طبیعی رسمیت می‌بخشد.

وجود رابطه‌های عاشقانه‌ی غیرطبیعی و غیرفطری در این پویانمایی‌ها به ویژه «المنتال» که دوعنصر متضاد در آن به وصال هم رسیدند، وصلتی ضدطبیعت است! که متاسفانه جامعه غرب به شدت در حال تبلیغ و ترویج آن است!

این نوع وصلت سبب ایجاد زمینه برای پذیرش روابط غیرمعمول و عادی‌سازی آنان می‌شود، به گونه‌ای که «LGBT‌» و «روابط با اجنه» برای بینندگان این پویانمایی‌ها قابل پذیرش است زیرا در ناخودآگاه خود از روابط عاشقانه دو حیوان شکار و شکارچی، دوعنصر آتش (نماد اجنه) و آب و زن مرده و مرد زنده با جذابیت بالا تاثیر پذیرفته است.

پس چرا نتواند گونه‌های مختلف انحرافات جنسی حاصل از طبیعتِ مست تمدن غرب را عادی انگارد؟!

براستی چرا ما از ظرفیت صنعت پویانمایی برای «مفاهیم غنی» خود کمتر بهره می‌بریم؟ ظرفیتی که می‌تواند به عادی‌سازی چنین مفاهیم پستی بپردازد آیا قادر نیست گوش‌های شنوای جهان را با نور «عشق واقعی» آشنا سازد؟