پانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در پردیس سینمایی چهارسو و همچنین به صورت برخط در حال برگزاری است.
دومین روز از این جشنواره در حالی به کار خود پایان داد که ″سه″ فیلم مستند؛ تنها در بخش «مسابقه ملی» با موضوع مشکلات ″مهاجران افغان″ به نمایش درآمد.
بدیهیست تولید مستندی که به منظور آگاهی بخشی به جامعه، ایجاد مطالبه و ارائه راهحل برای رفع مشکل باشد عمل شایستهای است؛ به شرطی که در بازه زمانی خاص، سبب دامن زدن به مشکلی دیگر و یا ایجاد آسیب جدیدی نشود.
هر یک از سه فیلم مستند روز دوم جشنواره؛ با چشم پوشی از طعنه و کنایههای آشکاری که در یکی از مستندها به حکومت زده شده بود، راوی داستان متفاوتی بودند و مشکلی را به درستی مطرح کردند اما در مجموع افزایش تعداد فیلمها حول موضوع مهاجران افغان و بهطورکلی تعداد قابل توجه فیلمها با موضوع افغانستان در ″جشنوارههای″ سال جاری قطعا اتفاقی نیست و نگران کننده است.
دشمنان دو ملت ایران و افغانستان همچنان در تلاش برای اختلاف افکنی هستند؛ آنها از طرق مختلف باید اذهان مردم افغان را نسبت به ایران و ایرانی و بالعکس مخدوش کنند. اثبات ″تحقیر شد ن″ مهاجران و ″سوءاستفاده″ از آنها در ایران، ظلمی که از سوی مردم و حکومت به آنها میشود و ″سیاستهای″ حکومت ایران در قبال افغانستان و...موضوعاتی هستند که در حال حاضر دشمن تمرکز ویژهای روی آنها دارد.
فیلم مستند «گود» ماجرای بچههای کار افغان است که زبالههای بازیافتی را جمعآوری میکنند. پیمانکاران شهرداری تهران در ازای دریافت مبلغ سه میلیون تومان از کودکان افغان به آنها اجازه میدهند تا در ساعات مشخصی زبالههای بازیافتی محلههای تعیین شده را جمع آوری کنند و کسب درآمد داشته باشند.
بچههای این فیلم در مکانی به نام گود که مملو از زباله است زندگی میکردند که توسط ماموران کلانتری و شهرداری تخریب میشود. ماموران حتی اجازه انتقال وسایل را هم به بچهها نمیدهند و حتی یکی از بچهها مدعیست که مامور کلانتری گوشیاش را نیز با خود برده است.
مستند «گیسلو» داستان زندگی زهرا دختر کرمانیست که در نوجوانی بدون اطلاع خانواده به همراه دوستش؛ جان محمد که از ″اهل تسنن″ و ″طالب″ است به افغانستان میرود. زهرا در ابتدا از افغان بودن جان محمد بیاطلاع بوده و پس از رفتن به افغانستان طبق رسومات خانواده جانمحمد ازدواج میکند. او در کنار جانمحمد رنج بسیاری را تحمل میکند تا حدی که برادر شوهرش به او تجاوز کرده و جانمحمد نیز اطلاع داشته است.
او اکنون بازگشته و پنج سال است که با پسرانش تنها در ایران زندگی میکند. فرزندان او شناسنامه ندارند و طبق قانون ایران زهرا باید زوجیت خود را به لحاظ قانونی برای دادگاه اثبات کند تا بتواند طلاق بگیرد. او در ایران و افغانستان به دنبال پیدا کردن شوهرش میرود اما دوستان و آشنایانش در ایران و خانواده جانمحمد در افغانستان اظهار بیاطلاعی میکنند. خانواده او حتی اجازه ورود زهرا به خانهاش برای برداشتن کارت واکسن و عکسهایش را نیز نمیدهند.
در این مستند عنوان شده ۱۲۰۰ زن کرمانی به سرنوشت زهرا دچار شدهاند.
مستند «آب، باد، خاک، نان» نیز داستان زندگی کودکی معلول به نام ابوالفضل است که با مادرش در روستای فقیر فهرج زندگی میکند. او همبازی و دوستی بهنام ستایش دارد که افغان است. ستایش و برادران و خواهرانش با مادرشان زندگی میکنند و بدلیل نداشتن شناسنامه نمیتوانند به مدرسه بروند. این موضوع که ابوالفضل از آن ناراحت است، اگرچه داستان فرعی فیلم به حساب میآید اما بروز پررنگی دارد و چند بار در این فیلم مطرح میشود.
فیلمهای ذکر شده در این جشنواره و همچنین تعداد قابل توجه فیلمهای کوتاه در جشنواره بینالمللی «فیلم کوتاه تهران» با موضوع افغانستان اتفاقی نیست و نیازمند هوشمندی مسئولان امر است.