طاهره شاطری/ در شماره قبلی این یادداشت مختصری درباره نحوه برگزاری جشنواره و برخی فیلم‌های جشنواره فجر، مطالبی بیان شد. در ادامه به بررسی تعدادی از فیلم‌های پیرامون حوزه زنان با رویکرد ظلم به زن و چند فیلم دیگر پرداخته می‌شود.

جنگل پرتقال

 فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» ماجرای معلمی به نام علی یا سهراب است که برای گرفتن مدرک تحصیلی به شهر تنکابن می‌رود و ماجراهایی از زمان دانشجویی او روایت می‌شود. سهراب از دانشجویان  و فعال ادبیات نمایشی بوده که در دانشگاه «ستاره‌دار» می‌شود. در این سفر صحبت از دختری به نام مریم است که دوستان سهراب می‌گویند به دلیل تصادف حافظه‌اش را از دست داده است. اما در دیدار سهراب با وی مشخص می‌شود او بدلیل لو رفتن صوت‌های مکالمه‌هایش با سهراب و برای جبران آبروی خود این دروغ را ساخته است. زیرا در گذشته عاشق سهراب بوده و به‌خاطر علاقمندی به شرکت در فعالیتهای دانشجویی با سهراب به خواسته‌های او تن می‌داده و سهراب نیز از این فرصت برای سوءاستفاده بیشتر از وی بهره می‌برده است.

 پرداختن به موضوع آزار مریم در این فیلم ناپخته از آب در آمده و منطق آن قانع کننده نیست، مریم پس از پانزده سال متوجه می‌شود که انتشار صوت‌ها، توسط دوست سهراب انجام شده اما با دیدن یک هدیه و سر تراشیده سهراب، سریعا فضای داستان به خنده و خاطره‌گویی این دو تغییر می‌یابد!

این فیلم به سیاست‌های نظام حاکم طعنه زده که از یک سو به‌دلیل ایجاد موانع و سلب آزادی و سرکوب او و ستاره ‌دار کردنش، نبوغ و آینده او را به تباهی کشیده و چاره کار -همانطور که در صحنه پایانی بیان شده- برداشتن موانع از سر راه است. از سوی دیگر با محدود کردن ارتباطات دختر و پسر و جنس مخالف با هم سبب آسیب دیدن زنان و به‌طور کلی بروز رفتارهای ناهنجار شده است.  

در این فیلم با چند دیالوگ بیانیه مانند، علت رفتارهای غلط مردان در آزار زنان عدم آموزش صحیح در کنار محدودیت‌های ارتباطی و تفکیک جنسیتی در مدرسه و بصورت کلی در جامعه بیان می‌شود که اگر محدودیت و تفکیک وجود نداشت آزاری نیز به وقوع نمی‌پیوست!!! در صورتی که اگر عوامل فیلم کمی درباره بروز این آسیب‌ها در کشورهای غربی تحقیق کرده بودند از دادن این راهکار اجتناب می‌کردند.

کت چرمی

ثریا نام دختر نوجوان فیلم سینمایی «کت چرمی» است که داستان او در میان ماجراهای تلخ این فیلمِ ملغمه‌ای روایت شده است.  این دختر برای دفاع از خود در برابر تجاوز و آزار جنسی از سوی ناپدری‌اش مرتکب قتل شده و مادر با گردن گرفتن این قتل به اعدام محکوم شده و در زندان است. در این فیلم که محمد حسین مهدویان مشاور کارگردان است جواد عزتی در نقش عیسی، همانند فیلم «مرد بازنده» مهدویان، در قالب مامور بهزیستی عدالت‌خواه بریده از سیستم ظاهر می‌شود. او برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول در ازای شهادت ثریا برای به دام انداختن یک مفسد اقتصادی-اجتماعی تلاش می‌کند. این مفسد، یک قاچاقچی مواد مخدر است و در پوشش خیریه و برگزاری مهمانی‌های کت چرمی، از بدن زنان و دختران بی کس‌وکار برا جاسازی مواد مخدر و حمل آن به خارج از کشور سوءاستفاده می‌کند و ثریا نیز یکی از این دختران است. عیسی که دخترش را بدلیل مصرف مواد مخدر از دست داده، ثریا را از کمپ ترک اعتیاد فراری داده و به خانه می‌آورد تا بتواند این قاچاقچی را به دام بیندازد. اما ماجرا در نهایت به نحوی پیش می‌رود که ثریا خودکشی می‌کند. با این حال پایان این فیلم تلخ ختم به خیر می‌شود. 

کت چرمی با روایت چند داستان در قالب فیلمنامه‌ای حفره دار و گاها بی‌منطق، همانند فیلم‌های اجتماعی مشابه به بیان معضلات اجتماعی پرداخته با این تفاوت که تلخی مفرط آن به پایانی امیدبخش منجر می‌شود. با این حال، دیالوگ‌ها و اتفاقات تلخ و مفرط آن و ظلمی که به اکثر زنان این فیلم از سوی مردان روا داشته شده با وصل یک پایان خوش قابل جبران نیست.

مضاف بر آن؛ نویسنده فیلم؛ مسعود هاشمی‌نژاد در جلسه نشست رسانه‌ای فیلم، علت پایان خوب آن را محدودیت‌های سینمای ایران عنوان نمود و ادعا کرد به اجبار انتهای فیلم را طوری قلم زده که همه چیز در کنترل نیروهای حکومتی است!

استاد

سید عماد حسینی در فیلم «استاد» بیان دیگری از موضوع آزار جنسی زنان را روایت می‌کند.  او با نگاهی به زندگی آیدین آغداشلو نقاش معروف، ماجرای دختری به‌نام گلنوش را روایت کرده که برای گرفتن توصیه نامه به دفتر کار استاد رفته و مورد تعرض قرار می‌گیرد.

در این فیلم رفتارهای هر یک از استاد و دانشجو به نوعی در این اتفاق دخیل است و عدم تمرکز دوربین روی یکی از شخصیت‌ها و گرفتن قاب‌های چند نفره نیز این دریافت را تقویت می‌کند.

دختر به تنهایی به دفتر استاد رفته و استاد نیز او را پذیرفته و به اتاق خصوصی خود دعوت کرده، گلنوش در صحبت‌هایش با استاد از خانواده‌اش می‌گوید که بدلیل خیانت پدر از هم متلاشی شده، موضوع قطع رابطه با دوست پسر سابقش را مطرح می‌کند درحالیکه با وجود ابراز علاقه استاد، از شروع رابطه جدید با نامزد یا دوست پسر جدیدش حرفی نمی‌زند تا اینکه نامزدش برای گرفتن انتقام به دفتر استاد می‌آید. استاد نیز از اختلاف با همسرش می‌گوید و دلایلی که به گلنوش علاقمند شده را بیان می‌کند.

این دختر در مواجهه با لمس دستش توسط استاد ممانعتی ندارد و پس از آن نیز انگار نه انگار که این اتفاق افتاده، به صحبت‌ها ادامه می‌دهد. 

بدون در نظر گرفتن ماجرای واقعی فیلم، گلنوش به‌جای تماس با پلیس، نامزدش علیرضا را مطلع می‌کند و علیرضا نیز خودسرانه برای گرفتن انتقام از استاد اقدام می‌کند. علیرضا می‌گوید که استاد در دانشگاه بدنام است و طبیعتاً دختر نیز از این موضوع باخبر است و آگاهانه به دفتر چنین استادی آمده است!

عدم طرفداری از طرفین -که هرکدام خود به نوعی آلوده به فساد هستند- در این فیلم نوعی نقطه قوت است اما فقط بیان یک مسئله به‌ویژه در حالتی که هر کس خودمختار برای انتقام‌گیری عمل کند نسخه جالب و عاقلانه‌ای نیست! و از طرفی هم این نگاه، به ترویج فضای تهمت منجر خواهد شد.

در آغوش درخت

از فیلم‌های شریف جشنواره که در آن به مسئله آزار جنسی زنان پرداخته شده، فیلم «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجه‌پاشا است. این فیلم ماجرای خانواده‌ای را روایت می‌کند که زن و شوهر به‌دلیل ترس (phobia) از فاصله در آستانه طلاق هستند و سعی می‌کنند وابستگی فرزاندانشان به یکدیگر را کاهش دهند تا آنان را برای جدایی آماده کنند. ترس از فاصله در زن، به‌خاطر تجربه تلخی است که از یک راننده ماشین دارد. او در هنگام برگشت به خانه سوار ماشینی می‌شود که راننده قصد ربودن او را دارد. این زن به همین دلیل نمی‌تواند از آن فاصله عبور کند و خود را در حوالی همان محل زندگی محبوس کرده تا جایی‌که هیچ راهی جز طلاق برایشان نمی‌ماند. اما با اتفاقی که برای بچه‌ها رخ میدهد برای پیدا کردن آن‌ها از این فاصله عبور کرده و بر ترسش غلبه می‌کند. 

اگر چه آثار این اتفاق و ترس روانی ناشی از آن کمی اغراق شده به نظر می‌رسد اما این فیلم از آثار خوب جشنواره محسوب می‌شود که به لحاظ فرم و محتوا قابل قبول است.

روایت ناتمام سیما 

فیلم «روایت ناتمام سیما» نیز درباره زنی به نام سیما است که نامزدش در مراسم ازدواجشان به دلایل نامعلوم حاضر نشده و ماجرا پس از چند سال در فضای مجازی افشا می‌شود. 

این فیلم همانند «کت چرمی» دارای چند خرده داستان است و گویا کارگردان یا جرأت ورود به آنها را نداشته و یا از ابتدا با بیان داستانک‌های مختلف قصد افزودن بر جذابیت فیلم را داشته که حاصل نشده است.

نامزد سابق سیما، شخصی بنام آرش است که به اصطلاح از شاخ‌های مجازی و اینستاگرامی است و با پزشکی که به استناد خرده داستان‌ها، مدافع حقوق زنان است ازدواج کرده است. او به واسطه برگزاری همایش و پخش زنده آن، مخاطبان زیادی را جذب کرده و به این واسطه کارهای تبلیغاتی یک شرکت ساختمان‌سازی را انجام می‌دهد که در ادامه مشخص می‌شود مدیر آن یک مفسد اقتصادی است. در این میان با انتشار خبری در فضای مجازی، آرش متهم به آزار زنان می‌شود که با گذشت زمان زیادی از آغاز فیلم مشخص ‌می‌شود زن مورد نظر همان سیما است که در فیلم به عنوان راننده اسنپ معرفی شده، با این حال مشخص نیست که نوع رابطه آنان با توجه به خانواده سنتی سیما از نوع محرمیت بوده و یا رابطه دوستی است. همزمان با این ماجرا دانشجوی این استاد که به علت تاخیرش از حضور در کلاس منع شده نیز با انتشار خبری ادعا می‌کند که آرش به او نیز پیشنهاد رابطه داده است.

فیلمنامه این اثر، به موجب آشفتگی روایی، پراکندگی زمان در پیشبرد قصه و رونمایی از شخصیت‌های بی‌فایده و اضافی آن هم در زمان نامناسب، مخاطب را سردرگم می‌کند تا نتواند ادعای کارگردان را مبنی بر هدفی غیر از پرداختن به فضای مجازی در فیلم نشان دهد.

با استناد به نشانه‌هایی در فیلم می‌توان ادعای کارگردان را تا حدودی و با چشم‌پوشی پذیرفت زیرا او واکاوی و دید درستی از فضای مجازی نداشته و اعداد و ارقامی را از حضور افراد در پخش زنده اینستاگرامی و تعداد مخاطبان آرش ارائه می‌کند که با چهره نبودنِ او در تناقض است. در انتهای فیلم نیز آرش با حضور در همایش به جای سخنرانی، تنها به یک عذرخواهی اکتفا می‌کند از طرفی اعلان (poster) فیلم تصویر دو زن است؛ خانم دکتری که مدافع و دلسوز زنان معرفی شده و سیما که نجیبانه با ظلمی که در حقش شده کنار آمده است. به این ترتیب مرادی که کارگردان به آن نرسید موضوع زن و ظلم به او و پند دادن و نهی از این رفتار است.

خونه مامان شکوه

«خونه مامان شکوه» به عنوان فیلم مستند جشنواره به موضوع آسیب‌های اجتماعی زنان پرداخته و به سراغ کمپ ترک اعتیاد زنان رفته است. زنانی که هر کدام به دلایل مختلف فقر، مشکلات خانوادگی و...گرفتار مواد مخدر شده و مورد سوءاستفاده مردان قرار گرفته‌اند. این فیلم تلخ و ناامید، مناسب جشنواره‌های خارجی است و هیچ منطقی برای نمایش آن در بین عموم جامعه وجود ندارد و تماشای آن تنها بر مدیران و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران فرض است. 

برنو

فیلم کوتاه «برنو» نیز در انتقاد به سنت‌های غلط قومیتی ساخته شده که در کنار آن نظریه‌های فمنیستی نیز مطرح می‌شود.  قصه برنو مراسم عروسی و حجله زوجی‌ست که باید مطابق با رسوم در روستای داماد برگزار شود. در این روستا رسم هست که شب عروسی، داماد باید تیر شلیک کند تا مردم بشنوند. اگر این تیر به دروغ شلیک شود مانع خوشبختی آنان خواهد شد. در این فیلم هنگامی که عروس از ماجرا آگاه می‌شود گفتگویی بین آن‌ها شکل می‌گیرد و عروس به داماد می‌گوید «مگر نگفتی گذشته‌ام مهم نیست» و اصرار می‌کند تا گلوله را شلیک کند. اگرچه نقد برخی از رسم و رسومات جاهلانه‌ ارزشمند است اما از طرفی تخریب سنت‌های درست و ارزش‌ها و شرعیات به بهانه نقد این سنتِ غلط، خطای فاحشی است.

فیلم‌های ضد قصاص پای ثابت جشنواره‌ها!

علاوه بر فیلم‌های «آه سرد» و «کت چرمی»، موضوع قصاص و برخی قوانین پیرامون آن به طور ویژه و طبق سنت سال‌های اخیر جشنواره فجر در فیلم «پرونده باز است» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، بصورت ناشیانه‌ای نقد شده است. این فیلم بسیار شبیه ماجرای پرونده قصاص بهنود شجاعی؛ نوجوانی است که پس از رسیدن به سن قانونی، در سال ۸۸ اعدام می‌شود.

پرونده‌ای که با وساطت هنرمندانی مانند آقای پوراحمد در نهایت به اعدام ختم می‌شود. زیرا مبلغی پول برای رضایت گرفتن توسط هنرمندان جمع‌آوری می‌شود و خانواده مقتول از این کار آزرده خاطر شده و از رضایت دادن صرف نظر می‌کنند اما در این فیلم که تهیه‌کننده مدعی‌ست ماجرا مربوط به سال نود است، رسانه‌ها و خواهر مقتول مسبب پشیمانی خانواده مقتول از بخشش نوجوان، معرفی می‌شوند. 

  در این فیلم نیز همانند سایر فیلم‌های ضد قصاص، فرد قاتل قهرمان نشان داده شده است. قهرمانی که به تمام قتل‌ها و محکومین آن قابل تعمیم است و در نتیجه اجرای حکم قصاص، ظلم در حق او و امثال اوست. در همین راستا در انتهای این فیلم نیز بیانیه صادر می‌شود که؛ «تمومش کنید!!»

در حالیکه در اصول دین اسلام گذشت و بخشش مقدم بر قصاص عنوان شده اما بیان یک سویه و بی اساس از قصاص و هجمه به آن، به خصوص در مورد جرم های عمومی به شدت آسیب زا است. اگر هر قاتلی قهرمان باشد و خانواده مقتول نیز تحت فشار روحی روانی و یا به هر دلیل از حق قصاص منصرف شود در این صورت بازدارندگی قصاص زایل شده و کسی ابایی از قتل نخواهد داشت. یک نمونه از بازدارندگی قصاص را همگان در جریانات اخیر مشاهده کردند که اعدام چند نفر از مفسدان فی الارض و قاتلان سبب بازگشت آرامش نسبی جامعه شد و این یعنی همان حیات در ورای قصاصی که در قرآن از آن سخن به میان آمده است. 

این فیلم از آثار ضعیف جشنواره از جنبه ضعف در فیلمنامه، بازی‌ها و خطاهای فاحشِ داده‌ای است اما به دلیل موضوع ملتهب آن دارای اهمیت است.

اما چند فیلم دیگر...

کلیت۱

یکی از فیلم‌های متفاوت جشنواره فیلم «هوک» است. هوک به استان سیستان و بلوچستان رفته و ماجرایی را روایت کرده که با مجموعه فیلم‌های ساخته شده در این استان متفاوت است. در فیلم هوک اثری از بیانیه‌های سیاسی و تروریست و اظهار بدبختی مردم و ظلم نظام حاکم به مردمِ غالبا اهل تسنن این منطقه وجود ندارد و جوانمردی و گذشت در آن غالب است . اگرچه فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی‌ها و برخی بازی‌ها، مانند بازی امیرجعفری و امیرمهدی ژوله در آن ضعیف است و خودکشی‌ای که در فیلم اتفاق افتاده غیرقابل اغماض است اما نگاه نو و شریف کارگردان ارزشمند است. زیرا از روال معمول در پرداختن به این منطقه فاصله گرفته و به نوعی سنت‌شکنی کرده است.

فیلم «آنها مرا دوست داشتند» محمدرضا رحمانی نیز با موضوع رحِم اجاره‌ای از جمله فیلم‌های ضعیف جشنواره بود. همچنین در فیلم «بعد از رفتن» رضا نجاتی نیز رحم اجاره‌ای بهانه‌ای برای ازدواج مجدد نقش اول فیلم، پس از وفات همسرش بود. فیلم «آنها مرا دوست داشتند» نه داستان درست و قاعده‌مندی داشت و نه نقطه قوت خاصی در فیلمنامه و یا کارگردانی آن بارز بود. با این حال تلاش تمام عیاری برای نمایش صحنه‌های منزجر کننده از محله‌های جنوب شهر و معتادان را به کار بسته بود. 

فیلم «وابل» تورج اصلانی نیز یکی دیگر از فیلم‌های جشنواره بود که علی‌رغم رعایت مقتضیات جشنواره‌پسندی آن، مانند نمایش مردم فقیر و بدبخت و فضای سیاه و سیاسی... حتی مورد پسند جریان روشنفکر نیز قرار نگرفت. به نظر می‌رسد این فیلم نقطه پایانی باشد برای تمام اعتراضات کارگردانِ آن که مدعی‌ست جمهوری اسلامی با محدودیت‌های فیلمسازی و خفقان مانع از جهانی شدن آقای اصلانی و امثال او شده، در صورتی که قابلیت ساختن فیلم در حد جهانی را دارند!!

 در حالی که کارگردان با عدم حضورش در جلسه نشست رسانه‌ای فیلم یک حاشیه به حواشی جشنواره افزود اما با بی پاسخ گذاردن سوالات نیز از حواشی فیلم و ضربه خوردن بیشتر به آن کم کرد.

تحریم فرصت ساز است

با این حال و با وجود پذیرش چنین فیلم‌هایی و تمام حواشی جشنواره چهل‌ویکم به دلیل انواع سوء‌مدیریت‌ و یا طبیعی بودن وقوع آنها -همان جشنواره‌ای که قرار نبود برگزار شود- به سرانجام رسید. حضور برخی فیلم‌های خوب و همچنین اختتامیه متفاوت آن از جهت نوع برگزاری مراسم ثابت کرد که همت قطعا بی‌ثمر نمی‌ماند و تحریم فرصت می‌سازد. مراسم اختتامیه جشنواره فارغ از نحوه توزیع جوایز و ابداع سیمرغ‌های جدید که نقدهای زیادی به آن وارد است، یکی از بهترین و بی‌حاشیه‌ترین مراسم‌های این سال‌ها بود. در این مراسم بیشتر سیمرغ بگیران در ازای دریافت سیمرغ، صحبت‌های حاشیه‌‌ای و بیانیه‌های سیاسی و اصطلاحا لگد پرانی نداشتند و به غیر از محمدعلی باشه آهنگر که یکی به نعل زد و یکی به میخ، سایر صحبت‌ها، نه حواشی زیادی در پی داشت و نه ساختارشکنی محسوب می‌شد. اهدای جوایز به شهدا و خانواده هایشان نیز از درخشان‌ترین و شاید کم‌نظیر ترین اتفاقات مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر در این سال‌ها بود.

با این تفاسیر این جشنواره نیز به هر ترتیب به پایان رسید. پایانی که شروع به کار جدی‌تر تمام مسئولان، نهادها و ارگان‌های دخیل در امر جشنواره را به نحوی هوشمندانه طلب می‌کند.

شماره اول این مطلب را در این پیوند مطالعه کنید.

http://roubesh.ir/post/569 ‌‌