طاهره شاطری/ چهل‌ویکمین دوره از جشنواره فیلم فجر نیز همانند جشنواره‌های فیلم کوتاه، مستند و تئاتر فجر در حالی به سرانجام رسید که متاثر از اتفاقات اخیر ایران بود و زیر فشارهایی برای تحریم و لغو از داخل و خارج کشور قرار داشت و همانند سایر جشنواره‌ها در سایه تحریم‌ها و تهدیدها بود.

◾صرفِ پافشاری برای برگزاری آن در شرایطی که تلاش و خوشنودی دشمن در راستای لغو آن بود ارزشمند است در حالی‌که با توجه به دومین تجربه دولت مستقر و تسلط بیشتر مدیران دولت بر مسندهای خود و انتصاب به موقع دبیر جشنواره این انتظار وجود داشت که جشنواره حداقل از باب اجرایی به نسبت سال گذشته ارتقا یابد. امکان برگزاری جشنواره‌ای با کیفیت و نظامند حتی با وجود شرایط خاص این دوره امکان‌پذیر بود و حواشی پیرامون این دوره از رویداد و تحریم‌ها نیز نمی‌تواند دلیلی برای توجیه ضعف‌های آن باشد. ضمن آنکه عمده تحریم کنندگان این دوره از جشنواره، بازیگران و یا سلبریتی‌های در لباس آزادی‌خواهی بودند که عدم حضورشان برای برگزار کنندگان و به ویژه دبیر جشنواره در کنار ایجاد حواشی‌ها، برکاتی نیز به ارمغان داشت و آن عبارت از کاهش یا به عبارتی حذف همه انتقادهای پیرامون نوع پوشش بازیگران و مراسم عکس‌گیران (photocall) فیلم‌ها است. مراسمی که هر ساله اعتراض‌های بسیاری را بدنبال داشت. در این دوره نیز با توجه به عملکرد آقای امینی، بعید بود که در صورت عادی بودن شرایط و حضور بازیگران، مدیریت قدرتمندیدر این باره بروز یابد تا از حجم انتقادها کم شود، بنابراین در کنار فشارها و شاید دلهره‌های ناشی از تحریم‌ها، این امتیاز به دست آمد.

◾درباره بخش اجرایی جشنواره در ادامه نیز مطالبی بیان خواهد شد اما مهمتر از شیوه اجرا، قسمت اصلی جشنواره یعنی فیلم‌های آن است که همه تلاش‌ها برای دیده شدن و نمایش آن ‌هاست. در این دوره از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در بخش داخلی؛ بیست‌وچهار فیلم سینمایی، شش مستند و یازده فیلم کوتاه با نظر هیئت انتخاب به بخش سودای سیمرغ راه یافتند. اهمیت فیلم های داخلی و کشش مخاطبان ایرانی به فیلم‌های ساخت ایران سبب شد فیلم‌های بخش بین‌الملل در حاشیه قرار بگیرند و افراد کمتری به تماشای آنها بنشینند.  همچنین برگزاری جشنواره در دو مکان متفاوت و تفکیک خانه و کاخ جشنواره نیز به کمتر دیده شدن فیلم‌های خارجی منتهی شد. 

◾در نگاهی کلی به مجموعه فیلم‌های ایرانی در همه بخش‌ها، تعدادی از فیلم‌ها، محتوایی مشابه دوره‌های گذشته جشنواره داشتند و در امتداد حفظ سنت‌های سینمای غلط اما رایج ایران طبقه‌بندی می‌شوند و در تعدادی از آثار نیز فاصله گرفتن از فیلم‌های جشنواره‌ای و شکستن سنت‌ها محسوس است. زمانی که فیلمی با بودجه و هزینه دولتی ساخته می‌شود به شدت انتظار می‌رود که روی محتوا، رویکرد فیلم و میزان هزینه آن دقت و نظارت دقیق و موثری در جهت اهداف حکومتی لحاظ شود. در حالیکه این اندازه از انتظار در مورد فیلم‌های با بودجه خصوصی وجود ندارد.

◾در این دوره از جشنواره بیشترین تعداد فیلم‌ها با بودجه دولتی ساخته شده و از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی است و طبیعتاً بیشترین انتقادها نیز متوجه این مرکز است که نظارت مناسبی روی فیلم نداشته و از طرفی برنامه ریزی دقیقی بر زمان اتمام مراحل ساخت فیلم نداشته است.  آنچه از کلیت فیلم‌های این دوره برحسب انتظار از مدیران دولت فعلی قابل دریافت است، روند رو به پیشرفت محتوای آثار در مقایسه با سال‌های گذشته است. برخی تغییرات در فیلم‌های این دوره نشان داد پیشرفت و تعالی سینمای ایران به هیچ وجه دور از ذهن نیست و با مدیران اهل علم و دغدغه‌مند این امر ممکن است.  از منظر کلی تغییراتی در محتوای فیلم‌ها و شکست انحصار تولید فیلم‌ها در تهران -همانطور که مدیران نیز به آن اذعان کردند- مشاهده شد اما این به معنای تحقق کامل وعده و وعیدها و توصیف‌های مدیران به ویژه شخص وزیر ارشاد از دورن‌مایه جشنواره امسال نیست. 

◾در فیلم‌های این دوره نسبت به دوره‌های گذشته پایان‌های تلخ و ناامیدکننده کمتر به چشم می‌خورد، برخی ارزش‌ها مشابه دوره‌های گذشته پایمال نشده بود و در برخی نیز، «نشد و نمی‌شودهای» گذشته کاملا نقض شده بود.

◾در کنار برخی تغییرات امیدوارکننده، آسیب‌های روشن و تکراری سال‌های گذشته بسیار آزار دهنده بود و انگار که رفع و دفع آنها در حد خدشه افتادن به وحی منزل است!!  سال‌ها است سیگار کشیدن در فیلم‌ها به رسم عجیبی تبدیل شده که اگر در فیلمی نباشد به آن فیلم باید شک کرد! متاسفانه بیشتر فیلم‌های این دوره، همگی به جز دو یا نهایتا سه فیلم!!!دست به کارِ تبلیغ سیگار بودند. از طرفی برهنگی مردان در تمام فیلم‌ها به غیر از یک یا دو فیلم بشدت نمود داشت. انگار که برهنگی نیز علاوه بر مصرف سیگار، تکلیف مردان و از ملزومات واجب برای ایفای نقش در فیلم‌ها است. نمایش عادی خودکشی نیز از آسیب‌های چشمگیر برخی فیلم‌ها بود که در مواردی هیچ اثری در پیشبرد داستان نیز نداشت.  در حالیکه حذف و تعدیل آسیب‌های یاد شده با چند توصیه و بخش‌نامه قابل حل به نظر می‌رسد اما ادامه روند سال‌های گذشته و اهمیت ندادن به آن از عجایب است!

◾از طرفی معضل بسیار مهم دیگری که در سینمای ایران و به ویژه مدیران سازمان‌ها دولتی از گذشته تا حال به طرز چشمگیری وجود دارد، کافی نبودن سواد رسانه‌ای و حتی ضعف علمی در مدیریت تخصصی است و این آسیب از مرحله مجوز دادن به تولید فیلم‌ها تا مرحله پخش آنها کاملا آشکار است. آسیبی که در برخی از فیلم‌های دوره چهل‌ویکم نیز بروز کرد. به عنوان نمونه دو فیلم «سینما متروپل» محمدعلی باشه‌آهنگر و «چرا گریه نمی‌کنی» علیرضا معتمدی دو نمونه از فیلم‌هایی بود که مدیران و مسئولان باید بابت ساخت آن‌ها پاسخگو باشند.

◾فیلم سینما متروپل که بنیاد سینمایی فارابی هزینه تولید آن را تامین کرده ملغمه‌ای از ستایش سینما و تمسخر مسئولان است. این فیلم متاسفانه، دو جایزه مهمِ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم!! جشنواره را از آن خود کرد. باشه آهنگر در این فیلم ماجرای احیای سینما متروپل آبادان در شرایط محاصره را به تصویر کشیده است و چند شخصیت را که در این امر دخیل بودند معرفی کرده است.  دو نوجوان عاشق سینما و آپاراتچی دوران پهلوی و دخترش پس از انقلاب به کمک یکدیگر متروپل را احیا میکنند و با شگردهایی مجوز پخش فیلم را از جمهوری اسلامی می‌گیرند.

◾در این فیلم اگرچه سطح سواد و دانایی مدیران فرهنگی مورد تمسخر واقع شده اما گویا این مقدار سواد، حقیقتی است که امروز هم، در مراحل ساخت این فیلم؛ از چگونگی دریافت مجوز و بودجه ساختش و مراحل پس از آن و از جمله انتخابش برای اهدای سیمرغ -طبق ادعای خود فیلم- جاری و ساری بوده است!!!  در فیلم سینما متروپل، ساختمان سینمای مذکور، خودش را در حد جایگاه مسجد جامع خرمشهر، یعنی محوریتِ آبادانِ در محاصره جا زده است!!! محاصره‌‌ای که به شرایط ایران پس از جنگ و سیاست‌های مدیران فرهنگی نیز طعنه می‌زند.

◾با توجه به توضیحاتی که فیلم ارائه می‌دهد، گویا در مراحل چگونگی دریافت مجوزِ مراحل تولید تا پخش فیلم، از همان روش‌های ذکر شده در فیلم استفاده شده!! و قسمت طنز تلخ این فیلم حقیقتی است که در حال حاضر وجود دارد. حقیقتی از شرایط فرهنگی و مراحل ساخت همین فیلم تا اهدای سیمرغ به آن!! طوری که آقای باشه آهنگر و حسینی توانسته‌اند این مراحل را سپری کنند.

◾ضمن آنکه گویا آقای باشه آهنگر فراتر از طعنه‌هایشان، اجازه داشتند به روحانی فیلم، که امام جمعه آبادان است نیز توهین کنند!!  علاوه بر کنایه‌های فیلم، ابهامات حل نشده‌ و ادعاهای بی‌سروته و بی‌منطق و به سرانجام نرسیده در این فیلم کم نیست. به عنوان نمونه طبق ادعای فیلم مسئولان با همکاری سینماگران تصمیم میگیرند با حیله‌ی بلیط فروشی و القای عادی سازی شرایط در آبادان، عراق را به طمع اندازند که سینما را بمباران کند تا نظامیان بتوانند گرای قبضه‌های عراق که آبادان را بمباران می‌کند، بگیرند! ماجرایی که درنهایت مشخص نشد مسئولان با چه منطقی به این امر رضایت دادند و به کجا رسید؟!

ماجراهای بی‌ربطی مانند سکانس اعدام قاتل قمارباز صاحب سینما و بخشش تصنعی اولیای دم و بلافاصله کشته شدنش در بمباران... که اگر نخواهیم بگوییم برای افزایش مدت زمان فیلم و دریافت پول بیشتر از فارابی بوده، احتمالا برای بیان این نظر بوده که تمام کشته‌های جنگ مانند این فرد شهید نیستند! یا عدم شفافیت ماجرای عشقی بین دختر آپاراتچی و دو شخصیت اصلی فیلم و ابهامات و اتفاقات عجیبی که پیرامون سینما و دوران جنگ همگی ابهاماتی است و در این فیلم واقع شده است.

 با این حال این فیلم بالاترین تعداد نامزدی‌ها را داشت و مهمترین سیمرغ‌های جشنواره را در کمال تعجب دریافت کرد. به نظر می‌رسد چند عامل احتمالی در جایزه باران شدن این فیلم دخیل بوده است. نخست، هزینه‌ سنگینی که بنیاد فارابی برای تولید آن اختصاص داده و به هر حال فیلم باید به واسطه این جایزه‌ها دیده شود. دلیل دیگری که به نظر می‌رسد مهمترین عامل برجسته کردن این فیلم بوده مصلحت‌اندیشی‌های بیهوده و نابجاست. این فیلم از طرفی‌ به‌دلیل ستایش سینما و اعتبار بخشی به اثر گذاری اغراق گونه‌ی سینما در دفاع مقدس و از طرفی بدلیل محتوای هنجار شکن و تمسخرآمیز آن خوش‌آمد بخشی از اهالی روشنفکر و طلبکار سینما و به ویژه جریان مخالف (Opposition) است. بنابراین در راستای اثبات علاقه به این گروه و ادامه رویکرد انفعالی مدیران در برابر رفتارهای غیرحرفه‌ای ایشان، مصلحت بر تقدیر و تشویق این فیلم شد. دلیل احتمالی دیگر نیز ادامه مسیر ریل‌گذاری شده و منطبق بر سنت سینمای غیر انقلابی ایران است! 

درباره فیلم «چرا گریه نمی‌کنی» نیز به همین منوال است و هیچ توجیهی را نمیتوان تراشید که علت حضور این فیلم در این جشنواره چه بوده؟! چرا باید این فیلم که بیشتر حدیث نفس یک طبقه خاص از سینماگران مانند علیرضا معتمدی (کارگردان این فیلم) است به جشنواره راه یابد و با برپا کردن حواشی فراوان در این جشنواره دولتی دیده شود؟! درست است که این فیلم زندگی پوچ و افکار پوچ گرایانه این طیف اقلیت را روایت می‌کند اما هتاکی‌های آن غیر قابل اغماض است. فیلم راجع به فردی‌ست که پس از مرگ برادرش نمی‌تواند گریه کند! او تمام انگیزه و اعتقاداتش را از دست داده و در کل به فردی منفعل تبدیل شده که هیچ چیز برایش مهم نیست! فیلم در قالب هجو و با ژست پست‌مدرن!! خط قرمزها را در نوردیده است.

  با این حال فیلم‌های خوب و نسبتا خوبی نیز در بین بیست‌وچهار فیلم جشنواره وجود داشت اما این دلیل متقنی برای چشم‌پوشی از قصورهای مسئولان نیست. فیلم‌هایی همچون؛ «اتاقک گلی» محمد عسگری، «عطر آلود» هادی مقدم دوست «کاپیتان» محمد حمزه‌ای، «غریب» محمدحسین لطیفیان، «در آغوش درخت» بابک خواجه‌پاشا، انیمیشن «بچه زرنگ» و حتی فیلم متفاوت و سنت سینما شکن«هوک» حسین ریگی و فیلم مستند «در پس جنگ» و فیلم‌های کوتاه؛ اسما، اندروا، جناکات، نوشابه مشکی را می‌توان نام برد. به صورت کلی در فیلم‌های این دوره دغدغه و گرایش فیلمسازان به سمت و سوی موضوع زنان مشهود است و تعداد بالایی از فیلم‌ها پیرامون مباحث زنان ساخته شده است. ژانر جنگ و دفاع مقدس، آسیب‌های اجتماعی، خانواده و.. نیز همانند سال‌های گذشته تعداد دیگری از فیلم‌ها را به خود اختصاص داده بود که نام برخی از آنها آمد. 

در فیلم‌های سینمایی «آه سرد» به کارگردانی ناهید عزیزی صدیق، «جنگل پرتقال» آرمان خوانساریان، «کت چرمی» حسن میرزامحمدی، «روایت ناتمام سیما» علیرضا صمدی، «استاد» سید عماد حسینی، «در آغوش درخت» و فیلم کوتاه «برنو» و «وقفه» و فیلم مستند «خونه مامان شکوه» مهدی بخشی‌مقدم هر یک به نوعی با مباحث مربوط به ظلم‌های صورت گرفته علیه زنان و آسیب‌های دخیل در این حوزه مرتبط بود. 

  در فیلم «آه سرد» که در مجموعه فیلم‌های به اصطلاح روشنفکری جای می‌گیرد به موضوع قتل‌های ناموسی و در کنار آن به قصاص پرداخته شده است. مردی که همسرش را به دلیل خیانت به قتل رسانیده پس از بیست سال از زندان آزاد می‌شود و پسر او در پی انتقام و گرفتن تقاص تمام رنج‌هایش است.  از جزییات قتل در این فیلم حرفی به میان نیامده و آنگونه که از فیلم و صحبت‌های کارگردان پیداست دغدغه این فیلم همانند بسیاری از فیلم‌ها دفاعِ دروغینِ اخلاق‌مدارانه از حق زن و کوتاه آمدن در برابر خطایی همچون خیانت است! البته که سینمای ایران این حق خیانت را، برای زن قائل است! در این فیلم عنوان می‌شود که مرد با کشتن زن، هم خودش را سیاه بخت کرده و هم پسرش را، در صورتی که اگر از نظر کارگردان، مرد از خیانت همسرش گذشت کرده بود شرایط فعلی را نداشت. این توصیه از طریق مقایسه با شخص دیگری در این فیلم نیز بیان می‌شود که در برابر ابراز بی‌علاقگی همسرش تنها به سکوت اکتفا کرده و او را ترک می‌کند. طعنه به قصاص و قیافه انسان دوستانه گرفتن در این فیلم نیز بواسطه صحنه‌های پایانی فیلم نمایان است. پدر در صحنه‌ای خیالی عاقبت پسر را همانند خود میبیند! و برای گرفتار نشدن پسرش انتقام خود را به طبیعت می‌سپارد و پسر نیز از قصاص پدر پشیمان می‌شود.   عوامل فیلم با کش‌دار کردن یک فیلم کوتاه و تزریق صحنه‌های اضافی و بی‌‌فایده که بود و نبودشان اهمیتی ندارد و با وجود اشکالات زیاد فنی، با گذاردن یک زیرنویس مشمئز کننده فیلم را برای نمایش در جشنواره های خارجی نیز آماده کرده‌اند.

 فیلم «شهر خاموش» نیز که سیدر رضا محقق، تهیه‌کننده فیلم «آه سرد» آن را تهیه و احمد بهرامی؛ همسر خانم عزیزی آن را کارگردانی کرده، در بخش بین‌الملل جشنواره اکران شد. این فیلم اثری مشابه با فیلم «آه سرد» است.  درباره فیلم «شهر خاموش» در پیوند زیر بیشتر بخوانید:    

http://roubesh.ir/post/545

شهر خاموش جامعه را به نحوی سیاه و تاریکی تصویر میکند که انگار هیچ مرد خوبی وجود ندارد و زن نیز در این جامعه محکوم به مرگ است.

ادامه دارد....

ادامه مقاله در اینجا ◀️