عالیه بهرامزاد/ به دور و بر خود نگاه کردم. به جوانهای دم بخت و آنها که تازه ازدواج کردهاند.
این جستار شاید برای یک مقایسه است و پاسخ به این سوال که قهرمانان سریال «زندگی زیباست» بیانگر چند درصد جوانان این دوره سنی هستند.
نشاط، شور جوانی، احترام به بزرگتر و حتی پرداختن به مسئلههایی مانند سرطان و اعتیاد از نکات مثبت این سریال هستند؛ اما این ضعف قدیمی فیلمنامههای ما دست از سر این سریال هم برنداشته است. به تصویر کشیدن آدمهای پولدار، تحصیلکرده و آرمانی به جای مردم کف کوچه و بازار با درآمدهای معمولی و عشقهای عمدتا عادی که در طول زندگی مشترک بالنده میشود.
جذاب از جنس خانوادههایی با حیا و دینباور. نه روابطی باز و آزاد و خارج از عرف برای دختران و پسران، نمایش آواز و لالایی زنان و عاشقانه های افراطی همسران...
زندگی زیباست با شور و شیرینی جوانی، امید و زندگی آغاز شد و فراز و فرودهای زندگی را به نمایش گذاشت. اما در پایان راه همچون گاو نه من شیر، هرآنچه از امید و زندگی در مخاطب ساخته بود با تراژدی بیش از حد ویران کرد.
نمایش مرگ سعید و خاکسپاری او علاوه بر تلخ کردن کام مخاطب، سرشار از نمادها و القائاتی بود که کمترین خوانش را با عقاید و مرام مخاطب مسلمان ایرانی داشت. دفن یادگاری همراه جنازه، اعتقاد به جوانه زدن و زندگی از نوع دیگر و سر ریز شدن روح مرده در سایر انسانها، حضور در مراسم با پوشش مشابه ادیان دیگر و حتی برخی فرقههای انحرافی، مراسم شمع و کافه و... بخشی از آن هاست.
روبش را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe