جاری مثل آب

بعضی از آدم‌ها خاص هستند، این نوع آدم‌ها جاری هستند و جریان دارند یعنی هیچ‌گاه جای‌شان پر نمی‌شود اما تمام هم 

مثل حاج قاسم

مثل عین‌_صاد

این، بعد از مرگشان ابعادشان و خدمات‌شان بیشتر دیده می‌شود و البته خلأ حاصل از نبودن‌شان.

«زندگی پس از مرگم» مستندی است که بخشی از زندگی استاد صفائی حائری را به تصویر می‌کشد، شاید بتوان محور مستند را اتهامات وارده به ایشان در دهه دانست، اتهاماتی که به انزوای شخصیتی که می‌توانست مربی بسیار خوبی برای مدیران امروز باشد، منجر شد. اتهاماتی که هنوز رنگ نباخته مثلاً عدم اهتمام مسئولینِ شهری به ویژه در استان قم در نامگذاری معبری از معابر شهر یا حتی نبود یک نماد بر سر مزارشان برای راحت پیدا کردن قبر ایشان را در آن جست‌وجو کرد.

پرداخت به این شخصیت از آن رو بسیار اهمیت دارد که حرف‌های تازه‌ی ایشان با ادبیات زیبا و البته مستند به آیات و روایات هنوز که هنوز است پاسخگوی فطرت‌های آماده است، به گونه‌ای که در نمایشگاه امسال کتاب در بخش مجازی پرفروش‌ترین نویسنده لقب گرفت.

️اتهاماتی که اثبات نشد:

التقاطی بودن نوشته‌ها، رنگ حجتیه داشتن تفکرات‌شان، ضدانقلابی بودن، شیفته شدن خانم‌ها به ایشان، تعارض فکری داشتن پدر بزرگوارشان با امام، باز بودن درب خانه‌شان به روی همه، ارتباط داشتن با ساواک، گروه مسلح داشتن و...

گوشه‌هایی از هجمه‌هایی است که به او کردند؛

و ثمرات این اتهامات آن شد که زمینه برای اثرگذاری هرچه بیشتر ایشان به نفع نظام اسلامی فراهم نشود.

اگر یوسف تن به زنا می‌داد، متهم به زنا نمی‌شد.

در هفده سالگی توسط پدرشان، اجتهادشان تایید می‌شود. در همان سنین نگارش کتاب داشتند، کتاب‌های زنده‌ای که امروز هم عطش بسیاری از مضطرین را رفع می‌کند. سبک و شیوه‌شان در تبلیغ دین بدیع و به فرموده‌ی مقام معظم رهبری (در همان اوج هجمه‌ها به ایشان) به مثابه‌ی علامه طباطبائی، در تفسیر قرآن صاحب سبک هستند.

خانه‌ی ساده‌ای داشت که از عرق‌خور تا عالم دینی را در خود جای داده بود. برخوردش با دوتن از توهین‌کننده‌ها به عمامه‌ش چنان است که یکی شهید و دیگری طلبه شد. چارچوب و قالبی که در اوایل انقلاب وجود داشت در او اضافاتش دیده نمی‌شد، با نویسندگان و کارگردانان فیلم می‌دید، با رفقایش کشتی می‌گرفت، ادبیاتش با ادبیات لفاظانه متفاوت بود، به مطرب فراری که به خانه‌اش پناه آورده بود پناه می‌داد، به جوانی که فلان آهنگ را گوش می‌داد، وقت می‌داد.

اما مهم آن بود که آن‌ها را در آن حد نمی‌گذاشت و با دادن ملاک و معیار و انتقال درست مبانی آنها را متنبه می‌ساخت.

در تالار وحدت چنان سخنان‌شان به جان می‌نشیند که عده‌ای احساس خطر می‌کنند، همین نوع پرداخت به دین، اقبال رزمندگان را در پادگان ابوذر بدنبال دارد که ایشان را از جبهه‌ها نیز بازمی‌گردانند.

آیت‌الله مکارم شیرازی نتیجه‌ی جلسه‌ی مجمع جامع مدرسین را اینگونه به آیت‌الله مشکینی گزارش می‌دهد که: ایشان استعداد ویژه و جزو مفاخر اسلام است، ما نشناخته بودیم و آیت‌الله مشکینی سه بار بر دست خود می‌کوبند و می‌گویند: عجب عجب عجب.

از هر شخصیت و طیفی در خانه‌ی‌شان یافت می‌شد، به گفته‌ی افراد متنوع مرتبط با ایشان، احترام و محبت به آدم‌ها، خوب گوش دادن و... سبب نفوذ در قلوب شده بود و برخی معتقدند بخش اعظم هجمه‌ها و تهمت‌ها بخاطر ترس برخی از بیوت علما به ویژه بیت آقای منتظری و هاشمی معروف‌شان، از نفوذ ایشان در حوزه و دانشگاه و... بود. 

 شاید تعبیر علامه مصباح در پاسخ به شاگردان استاد صفائی در این بازه کامل کننده باشد که فرمودند: آقای صفائی نباید باشند چون من باید باشم، اگر آقای صفائی باشند، خیلی‌ها نیستند و همان خیلی‌ها نمی‌گذارند که باشند.

مسیح مهاجری نویسنده‌ی مقاله‌ای در روزنامه‌ی مطرح دهه شصت که به ایشان نسبت التقاطی و دارای نگاه مادی زد، سندی ارائه نداد حتی در پاسخ به یکی از شاگردان استاد گفت: من هیچ‌کدام از کتاب‌هایش را نخواندم‼️

برای این مستند مسیح مهاجری و مدیر کل اطلاعات قم که ایشان را دارای گروه مسلح گزارش داده بود، حاضر به مصاحبه نشدند و بیت آقای منتظری هرگونه نظری در مورد استاد را انکار کردند.

در همان دورانِ داغِ شایعات، مقام معظم رهبری به شاگردان ایشان فرمودند به ایشان بگویید این یک موج است، در مقابل موج نایستد، سرشان را پایین بگیرد تا موج رد شود.

️ انقلاب اسلامی، نعمت خدا

انقلاب را یکی از نعمت‌های خدا بر خود می‌دانست و اظهار می‌داشت: در دوره‌ای هستم که رهبری و حکومت با کسی است که دنیا در چشمش حقیر است و عظمتش در همین است که امنش را در بزرگترین حوادث از دست نمی‌دهد! رئیس جمهورش(مقام معظم رهبری) هم کسی است که مرگ را چشیده و علامت مرگ هم همیشه همراهش است، مذکر و ذاکری همیشه دارد.

در مورد امام خمینی رحمة‌الله‌علیه نیز می‌فرمود: امام خمینی(ره) امیر حادثه‌هاست و ما اسیر حادثه‌هاییم.

️حرکت بر مبنای تکلیف، بزرگترین انگیزه جهت حرکت دائمی

فشارهای ناشی از این حجم تهمت‌ها ایشان را از پای درنیاورد، چون معتقد بود باید انگیزه‌ها را دائما بررسی کرد اگر برای تکلیف راه افتادی، اگر یار کمتر شد، تکلیف شدیدتر می‌شود. 

به گفته‌ی شاگردان و مرتبطینش، سعی می‌کرد نگاه به انقلاب را در آنان عمق ببخشد، اعتقادش این بود که:

تضعیف انقلاب، خیانت است و جنایت چون دیگران بهره‌مند می‌شوند.

توجیه کارهای غلط، حماقت است و بازی خوردن.

با معیار حرکت کردن و تکمیل و تعدیل، رسالت است.

سعی می‌کرد، برای نظام، آدم و مهره با مبانی اسلامی تربیت کند.

به فرزندش قبل از رفتن به جبهه، تذکر داد تا به شهود برسد تا شهادت را درک کند و محمدش عاقبتش به شهادت ختم شد.

شاید نکته‌ی کلیدی مستند این باشد که، وقتی از جبهه برگرداندن‌شان فرمودند:

وقتی تو را وسط میدان نمی‌خواهند چون وظیفه کمک کردن است، تو در کنار باید کمک کنی.

مبانی ارائه شده از ایشان و سبک زیستنشان، قابلیت پذیرش همگانی توسط فطرت‌های آماده را دارد، کاش مسئولین مربوطه تلاش بیشتری برای ایجاد زمینه جهت بهره‌مندی از ایشان را فراهم کنند البته اگر همت ساختن انسان‌ها وجود داشته باشد.