نرجس احمدی /«تاکسیدرمی» داستان برادر ناتنی محمدرضا شاه است که یک شکارچی بین‌المللی بود و شکارگاه‌های خصوصی در کشور داشت و علاقمند به شکار و تاکسیدرمی آن‌ها؛ که البته به سلیقه کارگردان و نویسنده، از آخرین شکارش یک فانتزی با ته‌مایه‌ای از طنز برای تماشاچی روایت شده است. ماجرا از زمان فرار محمدرضاشاه شروع می‌شود و عبدالرضایی که قرار است با حیوانات گران‌بهای تاکسیدرمی شده‌اش همراه برادر از ایران خارج شود که ظاهراً شاه به‌دلیل حفظ منافع خود اجازه همراهی به او را نداده و عبدالرضا در به در سفارت‌های شرق و غرب می‌شود و دست رد همه به سینه‌اش می‌خورد.

وقتی نزدیک است به دست نیروهای انقلابی بیوفتد، دانیال و بنیامین از طرف موساد نجاتش می‌دهند و به او وعده‌ی خروج از ایران با آخرین پرواز تهران-تلاویو را می‌دهند به یک شرط؛ شکار گوزن زرد خالدار ایرانی!

و ادامه ماجرا جنگل‌های شمال ایران است و شکارگاه‌هایی که عبدالرضا با بستن آب به روی روستاییان آن منطقه آن‌ها را آواره و منطقه‌شان را به شکارگاه اختصاصی خود تبدیل کرده بود و حالا در آن‌جا به‌دنبال شکار گونه‌ی کمیابی از گوزن و معامله با اسرائیلی‌هاست! چالش‌های شکار از مواجهه با بومی‌های منطقه که جلوی او می‌ایستند تا مواجهه با خرس قهوه‌ای و فرار از دست او فراز و فرودهایی دارند که همگی با بهره‌گیری از چشم‌اندازهای جذاب طبیعت شمال ایران و حیات‌وحش و چاشنی طنز سعی دارد مخاطب را پاگیر تماشای ادامه ماجرا بکند.

به هر طریق گوزن زرد خالدار ایرانی زنده با آن دو مأمور موساد سوار هواپیما به مقصد تلاویو ایران را ترک می‌کند و آخرین ماموریت اسرائیل در دوره پهلوی با موفقیت به اتمام می‌رسد و عبدالرضا در ایران جا می‌ماند؛ حالا او انگار خودش هم تاکسیدرمی شده روح او مرده، باخته و از نتیجه‌ی ماجرا خشکش زده!

«تاکسیدرمی» البته با وجود این داستان جزو معدود فیلم‌هایی از جشنواره بود که تماشاچی‌ها از همان دقایق اولیه شروع به ترک سالن کردند و تماشایش در حوصله‌شان نبود یا مطابق ذائقه و توقع‌شان از یک فیلم جشنواره‌ای، آن نبود و البته ضعف‌ها و قوت‌هایی داشت که هرکدام قابل بررسی هستند.

از نکات قوت آن که اتفاقاً در نشست رسانه‌ای پس از اکران فیلم کارگردان به آن اشاره کرد؛ پرداختن به یک ماجرای واقعی از طمع صهیونیست‌ها به منابع ایران عزیز بود. حیوانی که یکی از نمادهای هویت اسرائیل است قرار بود اگر هرجای دنیا پیدا شد به اسرائیل منتقل شود تا به‌واسطه آن یک هویت‌سازی جعلی برای طبیعت منطقه اشغالی بوجود آوردند؛ پروژه‌ای که قولش را از شاه ایران گرفته بودند و با پیروزی انقلاب دیگر امیدی به سرانجام رسیدن آن نبود اما خاندان پهلوی در آخرین لحظات حکومت‌شان به حیات‌وحش ایران هم رحم نکردند و هرآنچه که در توان‌شان بود برای حفظ منافع شخصی‌شان و با تطمیع اسرائیل و هم‌دستی و همراهی با آن‌ها چپاول کردند و بردند؛ موضوعی که شاید کمتر فیلم‌سازی اعتقاد به آن، شجاعت و جسارت ورود به آن را داشته باشد. ولی متأسفانه کوچکترین اشاره‌ای به اصل ماجرای هویت‌سازی یهود در سرزمین‌های اشغالی نشد تا مخاطب فیلم را با یک نگاه تمدنی تماشا کند؛ انگار فیلم‌نامه‌نویس زیاده از حد روی اطلاعات عمومی تماشاگرش حساب باز کرده بود و این عدم شناخت مخاطبِ‌عام، ضعف بزرگی برای فیلم‌ساز بود!

اما «تاکسیدرمی» با نگاه فانتزی و آمیخته به طنزی که متاسفانه چندان هم خوب در نیامده بود و حتی باوجود سکانس‌هایی از کنیسه و آداب و نمادهای صهیون خبیث نتوانست نقش اسرائیل در چپاول ایران را به خوبی پرداخت کند و مخاطب را به درجه‌ی حساسیت و حقیقت‌طلبی‌اش واگذار کرد برای مطالعه‌ی اصل و باقی ماجرا! و البته همین هم باوجود شنیدن صحبت‌های کارگردان در نشست رسانه‌ای بعد از اکران تبیین شد! مسئله‌ای که به احتمال زیاد در نظر مخاطب عام دیده نمی‌شود و این بزرگترین ضعف فیلم‌نامه‌ی «تاکسیدرمی» و باعث حسرت که چرا موضوعی تا این اندازه با اهمیت که گوشه‌ای از تاریخ مهم این سرزمین است باوجود دغدغه‌های ارزشمند عوامل فیلم‌سازی با ضعف نگارش فیلم‌نامه به محاق رفت!

جلوه‌های بصری خوب از نقاط قوت فیلم بود که در خدمت به حیات‌وحش نقش خود را به خوبی ایفا کرد، به‌ویژه در صحنه‌ای که از حمله خرس به شکارچیان گوزن شاهد آن بودیم و با کیفیت بسیار قابل قبولی اجرا شده بود و هیجان تماشا را در مخاطب ارضا می‌کرد.

در نهایت شاید بتوان گفت «تاکسیدرمی» انگشت گذاشتن روی موضوع و دغدغه‌ی محترم و ارزشمندی بود که متأسفانه با ریتم کسل‌کننده، شوخی‌ها و طنز نچندان دلچسب، فیلم‌نامه ضعیف و انتخاب غلط سبک فانتزی برای بازگویی و پرداخت، تبدیل به سوژه‌ای تلف شده و سوخته شد و افسوس که اگر جای پرداختن به آن در جشنواره فیلم مستند و روایتی غیرفانتزی می‌بود تا چه اندازه می‌توانست رسالت خود را برای تصویر کردن تاریخ، ادای دین به موضوع محیط‌زیست و حیات‌وحش و بازگو کردن نمونه‌ای از خباثت‌های اسرائیل به خوبی ایفا کند.