عالیه بهرامزاد /فیلم "بچه مردم" به کارگردانی محمود کریمی با نامی که یادآور یکی از نوشته های جلال آل احمد است و حاضر در جشنواره چهل و سوم. فیلمی با بازیگرانی نوجوان که بازی های خوبی به نمایش می گذارند. بازی هایی که در کنار بازیگران باسابقه فیلم تقویت شده است. ماجرای امید به زندگی چهار نوجوانی که به سبب اقتصاد ضعیف پرورشگاه مجبور به ترک آن می شوند و این شروع ماجراهایی است که با فراز و فرودهایی در قصه و ساختار همراه است.
فضاسازی دوران ابتدایی انقلاب و دفاع مقدس، طراحی لباس، صحنه و حتی موسیقی فیلم موفق بوده و به ثمر نشسته است. منتهی ضعف اصلی این فیلم مثل اکثر آثار اخیر سینما و تلویزیون، در فیلمنامه است؛ گرچه جایزه بهترین فیلمنامه را از آن خود کرده است! به خصوص می توان به این ضعف در شوخی های بعضا سخیف، پرداخت نامناسب قصه به ماجرای عشقی قهرمان داستان، پایان نامناسب با وجود زمان نسبتا طولانی فیلم و... اشاره کرد.
لذا پرسش اساسی این است که آیا این فیلم که بنا داشت نگاه جامعه را به بچه های پرورشگاهی تغییر دهد موفق بوده یا صرفا سوخت ایده جالب یوسف اصلانی مدیر خیریه بهشت امام رضا را در پی داشته است؟ رساندن این پیام که در سختترین شرایط زندگی هم میتوان آرمان های بزرگ داشت؛ کانه در بین صدها هزار ایرانی اعزامی به دفاع مقدس، آرمان یک جوان رشد یافته در پرورشگاه این باشد که برای دفاع از انقلاب و وطنش دغدغه داشته باشد. آن وقت میشود غمِ نداشتن سایه مهربان پدر و مادر و خانواده و نگاه سنگین آدمها و حرف و حدیثها را هم به جان بخرد. نگاه عوامانه عده ای که نیش می زدند و می گفتند: «کی نگران این سرراهی هاست. بودن و نبودنشان علی السویه است. جبهه پر شده از بچه یتیم هایی که به زور فرستادنشون اونجا و ..."
بی تردید حماسه این جوان ها باشکوهتر از همه رزمندگانی بود که خانواده و یا حامی داشتند؛ آنانی که بهواسطه خانواده، برای همه عزیز بودند؛ به وقت اعزام، چشمان خیس مادر بدرقه راهشان و حمایت پدرانه در بستن کوله و رد کردن از زیر قرآن و چشم به راهی و ... پشت سرشان. طی طریقی از فرش تا عرش آن هم نه با نسب آنچنانی، که با پرورش کمال انسانی.
چه نیکو فرمود امام علی علیهالسلام در حکمت ۲۳ نهجالبلاغه : «مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ یُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ؛ کسی که عملش او را (از پیمودن مدارج کمال) کُند سازد نَسَبش به او سرعت نخواهد بخشید.»