نرجس احمدی /عروسک وودو(نفرین) در هالووین اروپایی‌ها و امریکایی‌ها نماد طلسم است؛ نمادی که غالب ایرانی‌ها آن را نمی‌شناسند اما این روزها بهرنگ علوی در صفحه اجتماعی خود این عروسک و وهم آن را با مردم به اشتراک گذاشت! او ویدئویی از شیشه شکسته خودرویش منتشر کرد که این عروسک عجیب را با یک یادداشت تهدیدآمیز داخل ماشینش انداخته و او را برای شکستن طلسم در نیمه شبی به آدرسی در یکی از شهرهای شمالی فراخوانده بودند؛ علوی با نگرانی عصبانیت جلوی دوربین به مخاطبش می‌گوید که دنبال این داستان را می‌گیرد تا درس عبرتی برای دیگران شود!

در ادامه بازنشر این ویدئو را توسط شمار زیادی از چهره‌ها در صفحات شخصی‌شان می‌بینیم و اظهار نگرانی مخاطبان و پیگیری‌هایی که از اطرافیان علوی دارند، فردا علوی به‌همراه دوستش در ویدئوی دوم، نیمه‌شب و چراغ قوه به‌دست در ساختمان متروکه‌ای وهم‌آلود است و مخاطب شنونده و بیننده‌ی گفت‌گوهای هیجانی و سرشار از استرس و ترس و جیغ و داد و...

مسئله آنقدر جدی جلوه داده شد که چند خبرگزاری معتبر به آن پرداختند و مخاطبان را همراه و پیگیر ماجرا کردند؛ اما به یک‌باره با انتشار پوستر سریال ازازیل و عروسک وودو در آن، روشن شد تمام این‌ها بازی با روح و روان مخاطب و ایجاد رعب و وحشت عمومی در راستای تبلیغ سخیف یک سریال در سکوی نمایش خانگی بوده!

پیش‌تر هم محمدحسین مهدویان برای فصل دوم زخم‌کاری عکسی از یک چاقوی خون‌آلود غول‌پیکر فرورفته در چمن‌های حاشیه خیابان استوری کرده بود که وقتی با انتقاد به‌حق مخاطبان مواجه شد، توضیح دادند تصویرسازیست و واقعیت ندارد.

گواردیولای مهران مدیری با چهره‌ای درحال خونریزی روی بیلبورد‌های بزرگ سطح شهر هم بی‌اندازه مایه نفرت و ترس شد، حتی تبلیغات به‌وقت‌شام در پاساژ کوروش با حمله‌ی داعشی‌ها! که البته سرانجامش عذرخواهی ابراهیم حاتمی‌کیا بود که اگر دلی لرزید، اگر وحشتی ایجاد شد، بر ما ببخشید و حلال‌مان کنید و ابراز بی‌اطلاعی کرد از این کج‌سلیقگی تیم تبلیغات؛ نه مثل جناب فتحی کارگردان ازازیل، بسنده کند به: عطر آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید!!!

خشت کجی که تبلیغات یک فیلم یا سریال بنا می‌گذارد هرچند روی آن دیواری بنا شود اما سرآخر سرنوشتی جز ویرانی نخواهد داشت مگراینکه به جبران و ابراز ندامت از آن شیوه غلط بپردازند!

ازازیل قبل از شروع لطمات روانی خود را بر پیکره جامعه با شیب تندی آغاز کرد، چهره‌هایی که بالاخره گروهی از جامعه با ایشان همراهی دارند و در صفحاتشان دنبال‌کنندگانی دارند؛ نشان دادند وقتی پای پول و سفارش و پروژه در میان باشد تنها چیزی که اهمیت ندارد آرامش و امنیت روانی ملت است و آن شعارهای زرورق پیچیده‌ی همیشگی‌شان در تواریخ حساس جامعه و ادعای درکنار ملت بودن کشک است و به غایت پوچ و توخالی!

رسانه و اعتبار آن برای مخاطب چنان به سخره گرفته شد که دیگر مخاطب به راحتی نمی‌تواند اعتماد کند وقتی خبری را حتی در یک خبرگزاری معتبر داخلی دنبال می‌کند آیا می‌شود به آن استناد کرد یا خیر؛ و این لطمه و هجمه‌ی غیرقابل جبرانی بر پیکر نظام رسانه‌ی داخلی‌است!

امنیت روانی مخاطب و جامعه اعم از خردسال و کهنسال و فردی که ناراحتی اعصاب یا ناراحتی قلبی دارد کوچکترین اهمیتی از دید آقایان ندارد و تنها تبلیغ و جذب مخاطب هدف نهایی‌ست؛ برای چندمین بار اثبات شد صنعت تبلیغات به هرقیمتی و با پا گذاشتن روی هر خط قرمزی حاضر است ابزار غیرموجهی برای دیده شدن و تأمین بودجه‌ی فیلم و سریال و از قضا دستمزدهای نجومی بازیگران آن باشد!

در روزگاری که همین چهره‌ها هرروز از استرس صبحگاهی‌شان بابت افزایش قیمت دلار، آلودگی هوا و... می‌نالند و مکدرند، با چه توجیهی دسته‌جمعی برای تبلیغ یک سریال هم‌وطنان خودشان را درگیر ترس و وهم و اضطراب می‌کنند؟!

و این میان تولیدات شبکه نمایش خانگی ظاهراً برای نمایش خون و خشونت، خیانت، روابط غیراخلاقی، سیگار و استعمال دخانیت، ترویج نظام سرمایه‌داری و فرهنگ غربی هیچ خط قرمزی را برای خود قائل نیستند!