زهرا خندان /مجریِ برنامهی پرمخاطبِ پاورقی، اظهارنظری در مورد مرحوم کاویانی داشت که با توجه به صدق نیت این مجری میتوان اطمینان داشت که این مطلب، برای بازیگر دوستداشتنی آن روزها طلب خیر بوده و قطعا استقبال امیرالمومنین آرزوی هر انسان آزاده و معادباوری در هنگامهی ورود به برزخ است. سوال اینجاست که چرا یک توئیت بدون آنکه در آن مطلبِ شاذی گفته شده باشد، اینگونه چهرهها(سلبریتیها) را برآشفته است؟ جوابش را باید در برنامهی پاورقی یافت.
برنامهای منطقی و دارای قدرت جدال احسن در مقابله با رسانههای مختلفی که جهتشان همواره ضدمنافع ملی بوده است که به حق توانسته قدرت برخورد با جماعت سفیه را بالا ببرد. در این بین چهرهها هم موضوع این برنامه شدهاند که سطحی بودن آنها را نشان داده است، این برنامه توانسته یک چهرهی دیگری از برخی چهرهها برای مخاطب بسازد، به عنوان مثال محسن تنابنده دیگر نقی معمولی نیست بلکه فردی است که دوست دارد از خوشی در هالووین کرهی جنوبی بمیرد. از طرف دیگر اقبال عمومی مردم رسانهی ملیبین از این برنامه و این مجری به حدی بوده است که توانسته یک جریان بسازد برای مقابله با جریانی که از مجریان و چهرههای مخالف نظام برای برنامهسازی استفاده میکند، مثالش حذف رشیدپور مجری پرحاشیه، سطحی و منفعتطلب با سبقهی مقابله با رسانهی ملی و نظام است. بنابراین این مقابله طبیعی است، آنچه غیرطبیعی است درخواست پرویز پرستویی از جناب جبلی است! اویی که همراه همقطارانش رسانهی ملی را بیخاصیت میپندارند و در همین پیام بهظاهر خیرخواهانه صداوسیما را مردهای میداند که گورش را لرزان میبیند! قطعا جناب جبلی باید به نصایح افرادی گوش دهد که صداوسیما برایشان دارای جایگاه عظیم فرهنگی و آدمسازی است. چه شده که جناب پرستویی حتی نصایحش بوی طعنه دارد. یا خانم کارگردانی که مجری را بیسواد میداند با چه منطقی این کلام هیجانی را بیان کرده؟ درحالیکه اطلاعات تاریخ معاصر این مجری به یقین از خیلی از سینماگرایان بالاتر است و به پشتوانهی این سواد است که میتواند اینگونه با هجمههای توهمیِ جماعت برانداز مقابله کند!
پ.ن: به آقای شهبازی هم پیشنهاد میشود که حالا اینقدر خار چشم شده است، حواسش به کلمات و جایگاه آنها و موقعیت زمانی و مکانی باشد تا الگوی کاملی از برنامهسازی شود.