نرجس احمدی/ مستند فراخوان خونین آبانِ ایذه برای تهیه و پخش در تلویزیون ایران نه فقط به ۸ماه زمان برای تولید، که ظاهراً به خردادی خونین نیاز داشت!
۸ماه تأخیر برای روایت واقعهای که اثبات صحت و سقم اصل ماجرا برای بسیاری از هموطنان از خانواده و همشهریهای کیان پیرفلک تا مردم هر کوچه و این مملکت بسیار رهنمون و تاثیرگذار بود، روایت بهموقعِ زیر و بم آن حادثه تلخ و خونین، قطعاً و یقیناً میتوانست جلوی بسیاری از جهتگیریها و اتفاقات تلخ را بگیرد، همانطور که روایت بههنگام دلایل قطعی اخیر آبتهران، ماجرای تلخ شاهچراغ شیراز، مسمومیتهای دانشآموزان، خودکشی دختران جوان روزهای اعتراضی، مرگِ شوم دختر بدحجاب شهریور۱۴۰۱ و...
نام کدام مسئول صدا و سیما را مورد خطاب قرار دهم که به تریج قبای آقایان نخورد، چه توضیحی برای این تأخیر در روایتهای مهم اجتماعی میتوانند بیاورند که راضیم کنند نفوذی و غافل و بیمسئولیت نخوانمشان؟!
تا کی باید چوب اهمالکاری آقایان را میلیونها ایرانی بخورد؟!
در جنگ رسانه، بُرد با روایت اول است؛
روایت دست چندم وقایع بعد ازین که تشتها از بام افتادند و آبها در جوی رفتند و تیرها از کمان رها شدند، بدرد آخرت خودتان میخورد.
ما آن سر پل صراط ایستادهایم طرف خانواده شهیدان علیوردی و عجمیان و رضازاده و احمدی و زاهدلویی و قنبری و...
آخ، تمام نمیشوند این نامها...
این نامخانوادگیهای داغدار شده...