نرجس احمدی/ «غصه نباید خورد برادر، تا صدای اذان از گلدستهها بلنده، ناامیدی گناه کبیـــــره است!» اما غصه میخورم، برای خودم کمتر، برای پسر کوچکم بیشتر؛ پسرم صدای اذان را تا بحال از مأذنهای نشنیده. باید شال و کلاه کنم زیارت ببرمش مشهد، آنجا که امام رضایش (علیه السلام) نسخه پیچید برای بیمار که: «در خانه خود با صدای بلند اذان بگو!» آنوقت اینجا در هیاهوی شهر و صداهای بیشمار بوق ماشینها، موسیقی جاز گوش دادن همسایه دیواربهدیوار، صدای انکر الاصوات بلندگوی وانت ضایعاتی و پارس وقت و بیوقت پیتبول خانه روبرویی وقتی معترض میشوم به خادم مسجد که چرا اذان را از بلندگوهایتان پخش نمیکنید؟
میگوید: اتفاقا در همسایگی شما خانوادهای است که مریض دارند و معترضند که صدای اذان آزارش میدهد!
بله الان متوجه شدم، مریضی همسایه من چیست!
«اذان» این نغمه الهی، این بانگ نهیب، از کی تا بحال در مملکت ما شد مزاحم بیمار؟! قدیمترها شفا بود، حظ میکردیم از شنیدن صدای جبرئیلی اذان مسجد، حظ میکردیم از این حظ کردنمان وقتی میشنیدیم آقا رسولالله(صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «شیطان وقتی ندای اذان را میشنود فرار میکند.» هنوز هم چشمهایم را که میبندم صدای اذان را تصور میکنم با چکچک قطرات آبی که از آرنج آقاجان روی قالی دستبافت نخنما میچکید و زمزمه اذان با آن تهلهجه شیرینش که میگفت آقا «موسیبنجعفر(علیه السلام) فرمودن: همراه مؤذن اذان گفتن روزی رو زیاد میکنه»
این ایام خردادی داشتم دست زیرچانه، «چ» را تماشا میکردم، رسید به این سکانس، غصه سرازیر شد در دلم، اذان از کی در زندگیهامان، میان هیاهوهای بیشمار زندگیهامان گم شد؟نکند از وقتی این صدا در خیابانها و کوچه پس کوچههامان نمیپیچد شیاطین شانه به شانهمان قدم میزنند و روز به روز بیشتر سیاهی جایش را با سپیدی شهر و آدمهایش عوض میکند؟
غصهام گرفت چمران! چه گفتی؟ چه کردی وسط این بلبشوی افکارم؟ بروم دامن کدام خادم مسجد را بگیرم؟ درب اتاق کدام مسئول پشت میز نشسته را بزنم؟ کدام خط تلفن جواب غصهام را میدهد؟ امیدی هست چمران؟ دیگر صدای اذان از گلدستههای شهرمان بلند نیست!
بیشتر که فکر میکنم کمتر یادم میآید آخرین بار در کدام فیلم و مجموعه داستانی صدای اذان را شنیدم، اصلا در میان اینهمه سکانس بیمحتوا و آبکی وقتی برای شنیده شدن اذان باقی میماند؟! بله یادم رفته بود ... مگر آن وقت که اذان صدای پسزمینهای است در فلان فیلم روی پرده سینما یا نمایش خانگی، درست به وقت انجام منکری از یک فرد ظاهر الصلاح به نیت ریشخند دین و سیاست اسلامی ! عجبا ! آن وقت است که صدای اذان میآید نه به قصد صلاح و فلاح که برای آتش سوزاندن و کینه و نفرت پراکنی نسبت به اسلام!
اما صدا و سیما و وزارت فرهنگ ما و امام مسجد ما در کدام مسیر ریلگذاری شدهای گام برمیدارد که منِ مادر این غصه روی دلم سنگینی میکند که نکند همچون حجابی که ذره ذره و قدم قدم از زن مسلمانِ ایرانی گرفتندش، اذان را هم از مأذنه مساجد، از منارههای فیروزهای محلهها ربوده باشند؟ چمران، غصه این را میخورم فرزندم در سرزمینی از اسلام بزرگ شود که گویی توسط کفّار تسخیر شده است!