یک جوک قدیمی مابین قبایل بومی تانزانیای جنوبی قرن هاست که سینه به سینه روایت میشه و اون اینه که: یک روز داریوش و ابی رو دستبند زده بودن داشتن میبردن. یه نفر از دور میدوه و خودش رو میندازه روی دستبند اون دوتا و میگه: ما سه تا رو کجا میبرین!؟ نمیدونم چرا صحبت های آقای خزاعی رو وقتی تو اختتامیه جشنواره سینما حقیقت داشت می‌گفت من تا هستم اجازه نمی‌دهم کسی به رهبری اهانت کنه... رو شنیدم یاد این جک افتادم.علاوه بر اینکه: داداش، اخوی، برادر، گذاشتی آتیشا خوابید یهو ته کوچه خلوت داد زدیا😜 عیب نداره. همین که باز پشت آقا هستی دمت گرم ولو اینکه خودت توی یکسال گذشته می‌تونستی خیلی کارها رو بکنی تو سینما نکردی تا کار به اینجا نکشه و ... ولی بالاغیرتا، موندنت و عزل کردنت رو به این گره نزن که اگر بخاطر ناکارآمدی و بی برنامگی و بی تجربگیت بخوان دست بهت بزنن، از ترس اینکه مبادا مارک ضد انقلاب و ولایت فقیه بهشون بخوره کاری به کارت نداشته باشن. اینا کارهای خوبی نیست. عوام ممکنه متوجه نشن. واسه رسانه ها و مایوس کردن دشمن هم خوبه بشرطی که اینطوری موج 🌊 سواری نکنی بهرحال یه سری میفهمن، بده. لطفاً دست به دست کنید برسه خدمت اون مشاور محترم حاج محمدآقا: تهیه کننده خوب و مدیر نچندان خوب یاعلی