معصومه عمرانی /بهنوش بختیاری از حمایت از ترنس‌ها عقب نشسته و اعتراف کرده اساسا چنین چیزی وجود ندارد. اینکه ایشان این جسارت را داشته که با صدای بلند اشتباهش را بپذیرد و مانع از آسیب رسیدن به دامنه گسترده‌تری از جوانان شود ستودنی‌ست. اما آیا تنها اعتراف به اشتباه کافی‌ست؟

این اعتراف چند درصد از مشکلاتی که آن حمایت‌ها ایجاد کرده رفع می‌کند!؟

اختلال هویت جنسیتی از آن دست اختلالاتی‌ست که به شدت به ذهنیت فردِ درگیر وابسته است؛ به این معنا که اساسا اختلال از ذهن او نشأت می‌گیرد و هرچه فرد و اطرافیان به آن رسمیت دهند، نه‌تنها بهبود نمی‌یابد بلکه پر و بال می‌گیرد، تا آنجا که فرد را طالب عمل تغییر جنسیت می‌کند؛ حال تصور کنید که دیگران با عنوانِ فردِ خیرخواهی که درمقابل موجِ مخالفت‌ها ایستاده است بیمار را ترغیب به ایستادگی بر افکار خود کنند و فراتر از آن، از او قهرمان بسازند!!

چه کردید با جوانان این مرز و بوم؟

روی صحبتم با تمام کسانی‌ست که بی‌محابا به این آتش دامن زدند، آن روان‌شناسی که پای برگه عمل را امضا کرده، آن مرجع قانونی که چنین اجازه‌ای داده، آن پزشکی که برای عمل دست به چاقو شده، آنان که بدون تحقیق دم از فتوای امام خمینی زدند، آن چهره‌ای که با افتخار کنار دختر تغییر جنسیت داده‌اش عکس می‌گیرد و...

ابعاد فعلِ سهل‌انگارانه‌تان را می‌شناسید؟ کدام مرجع علمی، فرهنگی یا دینی تایید کننده رفتارهای جاهلانه‌تان بود؟

می‌دانید از نظر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و اصلا عقلِ سلیمِ یک آدم معمولی دامن زدن به اختلالاتی که در جامعه شایع نیست سبب همه‌گیری آن می‌شود؟

یک بار دیگر دقیق سوال بالا را بخوانید؛ شما با این کارها نه تنها افراد دارای اختلال هویت جنسیتی (ترنسکشوال) را به درجه بالاتری از اختلال رساندید، بلکه باعث شدید این بیماری با سرعت بیشتری در کل جامعه شیوع پیدا کند.

بگذریم...

در نوشتاری دیگر به تفصیل درمورد پوچی ادعای حامیان این اختلال هویتی، مغلطه‌های آن‌ها، حکم شرعی، نظر روان‌شناسان، دست‌های پشت پرده و نقش دشمنان و عاقبت آنان که تن به عمل داده‌اند به تفصیل سخن گفته شده.

می‌توانید مقاله را از این پیوند مشاهده کنید:

http://roubesh.ir/post/879

اما خانم بهنوش بختیاری!

وقت آن است که برای جبران قدمی بردارید.

مثلا به جای آن خانه ترنسِ کذا متمرکز شوید روی مرکزی برای روانکاوی این بیماران و درمان آن‌ها به شکل صحیح.

یا فرهنگ‌سازی و آگاهی‌بخشی به والدین، چرا که از مهم‌ترین عوامل این اختلال نوع تربیت و برخورد والدین در هفت سال اول زندگی‌ست.

یا مثلا نشان دادن ابعاد تلخ و دردآور زندگیِ پس از عمل، با هویتی که دیگر هیچ است...

حداقلی‌ترین کاری که از شما انتظار می‌رود این است که همان اندازه که در حمایت از ترنس‌ها استوری گذاشتید، حالا در جهت نشان دادن راه درست مواجهه و ابعاد گوناگون این اختلال سخن بگویید!

جای خالی نقش‌آفرینی نهادهای نظارتی در مسائل اینچنینی را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.

ردپای دشمن را در تمامی معادلاتی که اینگونه سبب فروپاشی اخلاقی و سردرگمی ذهنی می‌شود می‌توان مشاهده کرد، به وضوح و روشنی!

اینکه برخی چهره‌ها در داخل با وجود دیدن نتیجه این اعمال در غرب همچنان بدون کوچکترین اختلافی پا جای پای آن‌ها می‌گذارند جای تامل و البته تاسف دارد!

عجب است از دلسوزان جامعه که برای این دردِ خودساخته چاره‌ای نمی‌اندیشند و نظاره‌گر عادی‌سازی و آلوده شدن تعداد بیشتری هستند.