رضا قریبی /فیلم سینمایی «صیاد» به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کننده نام آشنای تلویزیون و سینما؛ محمدرضا شفیعی به عنوان افتتاحیه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد پخش شد. سطح نازل فیلم اجازه توضیحات اضافه را سلب می‌کند و نویسنده را بر آن می‌دارد که به یکباره سراغ اصل مطلب برود! این فیلم قصه ندارد، یکسری گذاره‌های تاریخی را که همه می‌دانند کنار هم چیده و نمی‌تواند یک قهرمان را از دل فیلم دربیاورد! شاید بتوان گفت در سطح یک فرصت‌سوزی و یک قهرمان‌سوزی تکراری بیشتر نیست! همین اول کار باید گفت اگر اسم فیلم را بنی‌صدر می‌گذاشتند به حقیقتِ آنچه بیشتر در فیلم به آن پرداخته شده نزدیک‌تر بود و بنی‌صدر فیلم پررنگ‌تر از شهید صیاد بود!

در این فیلم که در مقطعی از تاریخ بعد از انقلاب شروع می‌شود و ادامه می‌یابد، با آزادسازی شهر بستان که یک عملیات مشترک بین ارتش و سپاه بوده و چالش‌های خاص خود را داشت به پایان می‌رسد. به‌نظر می‌رسد اگر فیلم با عزل بنی‌صدر و جلسه‌ای که صیاد با شهید رجایی داشتند و بعد فرماندهی نیروی زمینی ارتش را برای ایشان درنظر می‌گرفتند به پایان می‌رسید می‌توانست جذاب‌تر باشد و مخاطب را سردرگم رها نمی‌کرد.

آنگونه که مشخص است روی پایان بندی فیلم صیاد چندان فکر نشده بود؛ چرا که وقتی نام یک فیلم صیاد است چرا باید با عملیات بستان به پایان برسد، حتی می‌توانست با شهادت ایشان پایان یابد!

حداقل اگر نویسنده و کارگردان بیشتر سلیقه به خرج می‌دادند و کمی بیشتر مطالعه می‌کردند می‌توانستند عملیات مرصاد را در مقابله با منافقین نمایش دهند که از لحاظ اهمیت بسیار پررنگ‌تر از عملیات آزادسازی بستان بود.

متاسفانه فیلم در سطح باقی می‌ماند و هیچ شخصیت‌پردازی‌ای شکل نمی‌گیرد؛ درست شبیه اینکه چند کلیپ کوتاه را کنار هم چیده باشند تا یک فیلم سینمایی از آن در بیاید! نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد بازیگر نقش شهید صیاد و همسرش بود که در واقعیت هم زن و شوهر و محرم یکدیگرند اما این محرمیت هیچ نقشی در شکل‌گیری فضای احساسی در فیلم نداشت و تاثیری در بالا بردن حس خانوادگی فیلم نداشت!

دعوای بین سپاه و ارتش در دیالوگ‌هایی که مطرح می‌شود خیلی سطحی است و بنظر می‌رسد هزینه هنگفتی که برای ساخت فیلم صرف شده عملا نتوانسته یک قهرمان ارتش را در دل فیلم تصویر کند.

روابط صیاد با همسرش، فرزندش، مافوقش و زیردستش یک رابطه سطحی است در حالیکه صیاد شیرازی که ما می‌شناسیم و در دل تاریخ ثبت شده، شخصیتی فراتر از این‌ها دارد، آن نگاه نافذ، آن ایمان، آن روابط عمیق با دیگران و آن شخصیت ممتازی که این شهید بزرگوار داشت و به‌ویژه ولایت پذیری کم‌نظیر او متاسفانه و متاسفانه اصلا در فیلم به نمایش گذاشته نشده است!

نکته‌ای که در مواجهه‌ی صیاد با بنی‌صدر وجود دارد ذیل ولایت‌پذیری از امام است اما فیلم‌نامه نتوانست به‌خوبی به آن بپردازد. اطاعت‌پذیری شهید از امام و نگاه ایشان به بنی‌صدر از زاویه نگاه امام همان نگاه مغفول مانده در فیلم است.

آنچه بیشتر صیاد را به مدارا با بنی‌صدر وا می‌داشت تبعیت از فرماندهی کل قوا بود که در فیلم به این موضوع پرداخته نشد.

کارگردان فیلم، یک سریال‌ساز است که مقطعی حساس از تاریخ را روایت کرد.

صحنه‌های جنگی فیلم نیز ضعیف و سطحی‌ست که نشان از کم‌تجربگی کارگردان در ساخت و پرداخت صحنه‌های جنگی دارد.

این فیلم در مقایسه با فیلمی که مثلا از شهید باکری ساخته شد و روابط شهید را با اطرافیانش نشان داد، یک نسخه ضعیف و سوخته از بخش کوتاهی از تاریخ جذاب زندگی یک شهید و یک قهرمان ملی بود.

با این اوصاف، فیلم سینمایی صیاد نتوانست مخاطب را از نظر ذهنی و عاطفی درگیر کند و در خاطر مخاطب بماند. صیاد حتی چهره درستی از ظاهر شهید را نیز تصویر نکرد؛ لباس صیاد همیشه تمیز و مرتب و شیک بود و شباهتی به لباس یک فرمانده وسط میدان نداشت!

شاید بتوان گفت «صیاد» اثری بود که با هزینه بالایی ساخته شد اما خیلی زود به تاریخ خواهد پیوست و اثر ماندگاری نخواهد بود.

درحالیکه می‌توانست با پایان‌بندی بهتری به اتمام برسد، زندگی شهید صیاد مقاطع حساس و مهمی چون مواجهه با منافقین، شهادت و ... داشت که انتخاب بهتری برای پایان فیلم بود.