نرجس احمدی /ابراهیم نبوی نویسنده، روزنامهنگار، طنزنویس و فعال سیاسی ایرانی بود. از چپِچپ بودن تا راستِراست بودن را در کارنامه خود دارد، از غش کردن به اینور و لگد زدن به آنور، قلم خوبی داشت، مخاطب پسند و دنبال کنندگانی چون عباس عبدی که اعتقاد داشتند سطح و عمق طنز را چند پله بالا برد. از طنز لطیف و اشاره گرفته تا آبرو نگذاشتن برای سوژه و پتهاش را از بیخ روی آب ریختن! راست و دروغ و کم و زیادش با خودش اما کم نبود لابلای مکتوباتش حرفهایی که فقط مال او بود و تصدیقکنندهی دیگری نداشت، بگذریم...
زندگی ابدی سرنوشت هیچ بشری نیست و پایان آن میتواند عالیترین نوعش باشد از جنس شهادت یا قبیحترین نوع آن یعنی خودکشی، نام خودکشی را شاید بتوان با لفاظی بزک کرد یا توجیهی برای آن دست و پا کرد اما ماهیتش هرگز تغییر نمیکند بهخصوص وقتی که مثل ابراهیم نبوی همیشه برای آدمهایی که خودکشی میکنند احترام خاصی قائل باشی!
درست مثل وقتی که خبر خودکشی پوراحمد را نوعی انتخاب آگاهانه برای زندگیاش تعریف میکرد!
هرچه بود و هرکه بود دیگر تمام شد و راه بازگشتی برایش نیست؛ اما صحبتم با آنهاییست که انگار نذر کردهاند و قسم خوردند هر جنبندهای هرجای این کرهخاکی در کارنامهاش لگد به نظام جمهوری اسلامی بود، او را چنان تقدیس کنند و چنان اسطورهای از او بسازند و چنان داستانسراییهای غیرواقعی برایش ترسیم کنند که بندهی خدا اگر از آن بالا فرصت کند نگاهی به این پایین بیاندازد خود جدیدی که از او ساختهاند را نشناسد!
نبوی در کارنامهاش بازداشت و زندان داشت، آنقدر وطن دوست هم نبود که بین مهاجرت به مریلند امریکا و ماندن در ایران، دومی را انتخاب کند؛ حالا پس از مرگش دخترانش بیانیه میدهند: پدرشان در یک دهه اخیر دچار افسردگی بوده و دوری از وطن برایش بار سنگینی داشت؛ او هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید.
اینطرف هم چهرهها صف شدهاند که خودکشی کرد از بس دلتنگ ایران بود!
از غم غربت جان داد!
از دوری وطن!
از بیمهری هموطن!
وقت شریفتان را بگذارید اراجیف رضاکیانیان را دربارهاش بخوانید، نه برای شناختن ابراهیم نبوی، برای تثبیت شناخت قبلیتان از کیانیان!
دلم نمیآید نگویم که راستی راستی جادهی خریت ته ندارد!
خدایا عاقبتمان را به خیر کن
کاش شهید راه خدا باشیم
سربلند و عزیز
عجب قصههایی دارند شهدا ولی ما وقتمان با چه قصههایی میگذرد. همینعا درس عبرتند هم آنها
اما شهید سرمشق است و کسی که قاتل خود است سیاهی بجا مانده روی پسماند پاکن ...
لپ کلام این که سرمش باش برادر نه سیاهی روی پاکن