زهرا خندان/ فکرش را بکنید، فیلم با تصویر همزمان چندین زن و مرد آغاز میشود که در منازل لاکچریشان، خبرِ جنجالیِ حکم اعدامِ فردی به نام توماج صالحی را میخوانند، بلند میشوند، کش و قوسی به بدن میدهند، با چپ و راست کردن گردن میگویند:
وقت قهرمانبازیه!
ناگهان لباسهای ابرقهرمانهای دروغین چون بتمن، مرد عنکبوتی و... بر تنشان نمودار میشود و با لمس صفحه کلید گوشیهای خود، فریادها میزنند و آی نفسکشها سر میدهند.
حالا نوبت قهرمانان دیگر است که کنار گوش مسئولینی که بناست حکم را نهایی کنند یا به مرحلهی اجرا برسانند، پچپچ کنند و از یکطرف با بزرگنماییِ قدرت رسانهدارهایی چون سلبریتیها و از طرف دیگر با عنوان مصلحت نظام، تعیینکننده رای دادگاه شوند!
اینگونه با همکاری قهرمانهای دروغین، حکم دادگاههای بدوی نقض و رای تجدیدنظر مطابق با خواستهی جماعتِ همیشه ناراضی عوض میشود.
به اینجای داستان که میرسیم، یکی از قهرمانهای دروغین خاطراتش را مرور میکند و فیلم از کمدی به تراژدی تغییر ژانر میدهد؛ چراکه توییتها و پستهایی را به یاد میآورد که او و همپالههایش در حمایت از یک بهاصطلاح جنبش میگذاشتند! آنچنان به تحریک روحِ جوانان و نوجوانان میپرداختند و آنان را تهییج میکردند که عدهای با پیامهای مجازی این قماش، به صورت واقعی وارد عمل شده و بازیچهی سرویسهای بیگانه و منافقین شدند!
تحریککنندگی آنقدر بالا میرود که اوج قسمت تراژیک قصه را رقم میزند و عدهای وحشیانه و دور از انسانیت به آرمانِ شهر میتازند و عدهای که روحشان در اثر این تحریکات مرده، بر پیکر روحالله رجز میخوانند.
ژانر فیلم بهواسطهی داستان آقای پزشک و همسرش که در قتل خونین روحالله دست داشتند به درام تبدیل میشود و باز هم با پیگیری قهرمانان دروغین، حکمشان مورد تجدید نظر قرار میگیرد، درحالی که به زحمت دستهای خونینشان را پنهان میدارند و این پایانی است بر فیلمی که ژانر کمدی، تراژدی، درام و وحشت را به هم میآمیزد.
این داستان واقعیست! حتی اسامی هم واقعی هستند.
آری! قهرمانهای دروغین، راه و رسم کنشگری را بهخوبی آموختهاند! اینگونه در لباس گوسفند، درّندگی میکنند. حتی اگر مطالبشان مصداق نشر اکاذیب باشد، برایشان اهمیتی ندارد، چون احتمالا خط گرفتهاند که امنیت روانی مردم را نشانه بگیرند!
اما خودشان چنان در امنیت هستند که تبعاتِ درخوری برای نشر اکاذیبشان نمیبینند، به همین خاطر، مهمانیهایی که در سفارت روباه پیر رفتهاند را بهراحتی برایش جبران میکنند. برای این قهرمانهای دروغین که رسانه دارند و خرسخالههایی برای بزرگنمایی قدرت رسانهایشان! بهترین راه، به سخره گرفتن قانون است. برای فلان موضوع دادگاهی میشوند و حتی اندک توقفی در زندان دارند و با رهاییشان به علت رأفت اسلامی، دوباره آش همان است و کاسه همان و البته فریادها همان!
به راستی که این جماعت هرگز راضی نمیشوند! هرچقدر حکم تغییر کند، هرچقدر رأفت بهشان شود، هرچقدر... از جمهوری اسلامی ایران راضی نمیشوند که نمیشوند، چون جمهوری اسلامی ایران را نمیخواهند و احتمالا این رأفتها را به مثابه یک مو از خرس کندن میشمارند و در خفا قاهقاه میخندند!
قوهی قضاییهی محترم این روزها کارهای مهمی انجام داده است که شایستهی سپاسگزاری است، اما گلهمندیم!
گله داریم که چگونه حکم دادگاههای بدوی نقض میشود!؟ اگر از ضعف دادگاههاست که باید فکر اساسی کرد، چون نقض حکم بعد از هیاهوی این جماعتِ پرتوقعِ ازخودراضی، آنها را متوهمتر از قبل میکند!
اگر از ترس این هیاهوهاست که بعید میدانم باشد، باید روی صفت شجاعت و هماهنگیِ با نظامِ هستی کار کرد!
بدانید آنچه باعث میشود اثرات این جماعت کمرنگ شود بهخاطر یک قانون مهم هستی است که در کلام شهیدِ عزیز ما حاج قاسم آمده که «به والله هرکس به سمت این نظام تیر انداخت آواره شد»، بنابراین اگر تنبیه این جماعت با اقتدار قوه قضاییه همراه شود، بهدلیل هماهنگی با هستی، قطعا سبب قوت قوه خواهد شد و عزتش را بیش از پیش خواهد کرد.
قوهی قضاییه محترم! آنچه بیش از پیش آزاردهنده مینماید، علنی نبودن این دادگاههاست. زمانی که این افراد در این سطح بهدنبال به تاراج بردن روح مردم، امیدزدایی از آنان و تهاجم سخت به روانشان هستند، آن هم در بستر رسانه چرا نباید دادگاههایشان رسانهای شود!؟
که اگر چنین میشد و این نقض شدنها بر پایهی درستی بود، جامعهی اسلامی را اینگونه مکدر نمینمود!!