زهرا خندان /راهی است که چهار مستندِ «قویدل; خانوادهی خلج; آخرین کوسه نهنگ و تکثیر در اسارت» پیمودند. انتخابهای هوشمندانهای که باعث شد، تمام مستندهای جشنوارهی فجر در سطحی قابل قبول از فرم قرار داشته باشند. البته پردازشها و تلفیق زبان طنز با قصهی پردردِ خونهای آلوده در «قویدل» حساب آن را از سایرین جدا میکرد. «آخرین کوسه نهنگ» نیز با نریشن جذاب و ترسآلود، استفاده از تصاویر زیبا و بدیع طبیعت، متفاوت از بقیه بود، اما در عین حال با استفاده از نمادها و تصاویرِ طبیعت به فنا رفته، روایت را تلخ و مخاطب را ناامید میکرد.
«خانوادهی خلج» به کارگردانی «مریم الهامیان و مصطفی حاجی قاسمی» روایت خانوادهای بود که تولیدکننده بودن، ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی زندگی آنها را تحتتاثیر قرار داده است. پسر آخر خانواده زیر بار سنگین تنشهای حاصل از آن با افسردگی و میل به خودکشی دستوپنجه نرم میکند، پسر بزرگتر دیسک کمر گرفته و پسر دوم بهدلیل عدم کارآمدی واحد تولیدی، برای پیشرفت به آمریکا مهاجرت میکند.
پدر خانواده زیر فشارهای حاصل از «بانکداری مبتنی بر سرمایهداری» مزهی تلخ زندان را چشیده و آبروی خود را از دست رفته میبیند و تمام این ماجراها از او یک مرد شکستخورده میسازد. و اما مادری که پای «قمار تولید» میماند و با تنشهای حاصل از آن کنار میآید، اشک میریزد و استقامت میکند...
روایتی حقیقی از زندگی تولیدکنندگانی که قرار است در تعادل و پیشرفت اقتصادی نقش ایفا کنند، اما گرفتار «غولهای بانکی» میشوند که با دور زدن قوانین، راه گلوی تلاشگران این عرصه را میبندند و به زدوبند میپردازند. در این میان «وکیلی کاربلد» با آگاهی از قوانین و «سیستم قضائی کشور» توانست، هفت میلیارد بدهی این واحد تولیدی را با افشای خلافهای قانونی بانک در دولت رئیسی صفر کند. دغدغهای کاملا متناسب با شرایط روز، نمرهی قابل قبولی به این مستند میدهد؛ اما کاش با نمایش روال کاری وکیل، زمام این غول انحصارطلب و تولیدکنندهخوار را به دست قانونگذاران میسپرد.
مستند «تکثیر در اسارت» ساختهی «مهدی ایمانی شهمیری» هرچند سفارشیساز به نظر میرسد، دغدغهاش محیطزیستی و تلاش برای زندگی بخشیدن به گونههای در حال انقراض است. در این مستند لحظات سختِ تصمیمگیریها و برخوردهای علمی با چالشها نمایش داده میشود که موجب بیرمق شدن استوریهای هیجانی چهرهها پس از مرگ پیروز میشود. اجرای عملی یک فرضیهی علمی حتی اگر به شکست منجر شود، به خودیِ خود یک پیروزی در پیشرفتهای علمیست، چرا که به شناخت روشهای اشتباه و دستیابی به راه و روش صحیح کمک میکند. البته این در صورتیست که راهی که نتیجه آن مشخص است، تکرار نشده و هزینهساز نشود. نکتهی جالب توجه در این مستند، آمار پایانی آن بود که گزارش میداد: «از سال۱۳۹۱ تا سال ۱۴۰۲، پنجاه فرد یوز ایرانی وجود داشت که ۱۲ فرد آن توسط "سگها" و ۱۱ فرد آن با تصادف تلف شدند.» مسئلهای که نشان میدهد اگر برای ایمنسازی محیطِ زیستِ این گونهها تلاش میشد. قطعا نیازی به تکثیر در اسارت، احساس نمیگشت. نکته جالبتوجه دیگر که میتوان در ذیل این موضوع به آن پرداخت واکنش احساسی و متناقض چهرهها در دفاع همزمان از یوز ایرانی و سگهای ولگرد است!!
مستند «قویدل» به کارگردانی «علی فراهانیصدر» روایت مردیست که با کنجکاوی غریزی، حقیقتطلبی درونی، شجاعت و پیگیری بیوقفه، پروندهی خونهای آلودهی دههی هفتاد را به کمک پیگیریهای ادارهی آگاهی، قُضات پاکدست و رأی دیوان عالی کشور به ثمر میرساند. رسوایی جهانی فرانسه در ارسال خونهای آلوده، جامعهای از هموطنان هموفیلی را درگیر میکند، مسئولینِ وقت، با بیوجدانی یا ترس از آبروریزی یا... پیگیر دریافت غرامت از فرانسه نمیشوند، درحالیکه شرکت ارسالکنندهی فرانسوی از آنان درخواست پیگیری داشته است.
در این مستند، مطالبهگری و حقطلبی به شکل بسیار جذابی ارائه میشود و روند روایت به گونهایست که ناخودآگاه مخاطب را به این نتیجه میرساند که میشود به حق خود رسید حتی اگر متهمین از مسئولین باشند. هرچند نگرفتن غرامت و عدم مجازاتِ مجرمین یا مقصرین، دل را میسوزاند اما پرداخت پول و امکانات جهت درمان بیماران و خانوادههای درگیر از نکات دلگرمکننده این مستند به حساب میآمد که نشاندهنده انتقاد صحیح و به دور از غلو و سیاهنمایی بود.
مستند «آخرین کوسه نهنگ» ساختهی «رامتین بالف» نیز دغدغهی محیط زیستی دارد اما با نگاهی به شدت انتقادی نسبت به صنعت و نفت، به نمایش آلودگیها و حوادث دریایی میپردازد. رودی محکوم به زوال، بیابان برهوت شدن رود به علت جهالت آدمی، تجددخواهی بشر، فشار صنعت، کشیدن شیرهی جان زمین و...روایتی تلخ از حال حاضر طبیعت ایران است. شاید هدف این مستند را بتوان در این جمله از آن یافت که «انسان در دور تسلسل خویش به گذشتگان میرسد و خود را به طبیعت میسپارد.» یعنی بازگشت به طبیعت و شاید بازگشت به زندگی بدوی با دوری از عوامل آلودهکنندهی محیط زیست.
آلودگی محیطزیست به علت عدم دلسوزی برای طبیعت توسط افراد و شرکتها و فشار بیش از حد صنایع برای بهرهبرداری بیشتر، در سطح خرد و متوسط و سیاستهای دولتها و حاکمیتهای جهانی، در سطح کلان، از موارد مورد اتفاق بین نگارنده و مستند است. اما سوال بسیار مهم اینجاست که چرا مستند بدون توجه به جوانب دیگر مسئله، اصل بهرهبرداری از محیطزیست را زیر سوال میبرد؟! توانایی تسخیر آسمان و زمین، ویژگیای است که خداوند در انسان به ودیعه نهاده تا بتواند با بهرهبرداری درست از آن به رشد برسد و به رشد برساند! البته و صدالبته در طول تاریخ سوءِاختیار انسانها به نابودی بخشی از محیطزیست منجر شده است! اما عاقلانه و عالمانه نیست بهطور کلی این قدرت تسخیرکنندگی را به مسلخ ببریم!
اگر یک مستند دیگر به برداشت بیش از حد کشورهای همسایه از نفتهای خلیجفارس بپردازد و بیتدبیری مسئولین برای بهرهبرداری از داشتههای محیطی یک زیستبوم را به نمایش بگذارد، چگونه با این مستند قابل جمع خواهد بود؟! بالاخره بهرهبرداری از طبیعت مذموم است یا عدم بهرهبرداری از آن!؟
هرچند که قطعا باید خامفروشی کاهش پیدا کند و صادرات غیرنفتی افزایش یابد اما به نظر میرسد دغدغهی کارگردان چیزی غیر از این موضوعات بوده. عدم جامعنگری و توصیفهای تلخ به همراه تحلیلهای قاطع، وجه مستند بودن آن را کاهش میدهد.
البته میتوان مستند را با توجه به نمادهای بهکاررفته همچون زن سرخموی، بیخانوادهبودن و صادرات نخل زنده و... تحلیل کرد اما بهنظر لزومی ندارد، چون قطعا مخاطبین با توجه به تجربهی زیستهی خود نخواهند توانست با گزارههای این مستند ارتباط برقرار کنند.