عماد لیلی /دو فیلم سینمایی «مجنون» به کارگردانی مهدی شامحمدی و تهیهکنندهگی عباس نادران و «آبی روشن» به کارگردانی بابک خواجهپاشا از فیلمهای چهلودومین جشنواره فیلم فجر بود که با مشارکت سازمان اوج ساخته شده است. مجنون برههای از زندگی شهید مهدی زینالدین در زمان فرماندهی لشکر ۱۷ علیبنابیطالب را روایت میکند و آبی روشن درامی اجتماعی با محوریت امام رضا علیه السلام است.
فیلم مجنون
فیلم با وجود هدف والایی که به منظور نشان دادن شخصیت و دلاوریهای شهید مهدی زینالدین و همرزمانش در عملیات غرورآفرین خیبر سال ۶۲ در پیش گرفته، از یک روایت منسجم و یکدستی برخوردار نیست.
مجنون در واقع مجموعهای از خرده روایتهایی از زندگی شهید قبل از عملیات خیبر و حین آن است و برونده این روایتها معرفی شخصیت قهرمان مهدی زینالدین نیست!
برخی سکانسهای فیلم نه پیامی دارد و نه مخاطب را درگیر میکند. خرده روایتهایی که میبینیم بعضاً به فیلم ضربه زده است و حتی حذف کامل آن خللی در ماجرا ایجاد نمیکند.
در صورتی که این فیلم میتوانست با پرداختی مناسب و با یک روایت منسجم ابتکار شهید زینالدین را در عملیات خیبر و به گل نشستن تانکهای عراقی را به خوبی نشان دهد و تنها نمایش درست این شاهکار برای معرفی شهید عارفی همچون زینالدین برای ایرانیان و حتی جهانیان کافی بود.
از طرفی بازی «سجاد بابایی» در حدی نیست که بتواند ضعفهای فیلمنامه را جبران کند و مخاطب را مجذوب خود کند. شاید گزاف نیست که یکی از قهرمانان احتمالا اتفاقی فیلم را مجید، برادر مطیع و مسئولیت پذیرِ مهدی معرفی کنیم نه مهدی که قهرمان ساخته نشدهی این فیلم است که حتی در مدیریت بحران و تصمیمگیریهای سرنوشت ساز دچار استیصال و سرگردانی است.
از طرف دیگر ضعف در شخصیت پردازی تنها محدود به قهرمان اصلی فیلم نیست، شخصیت محرمعلی و تحول او نیز بسیار سطحی و ضعیف است و برای اثرگذاری در مابهازای امروزی حرفی برای گفتن ندارد. با این حال ایراد مجنون تنها به ضعف آن در قصه و شخصیتپردازی منحصر نیست و حتی در نمایش ضد قهرمان نیز ناموفق و سادهانگار است. از طرفی جلوههای ویژه فیلم نیز بر عدم باورپذیری زد و خوردهای بین دو طرف افزوده است. زد و خوردهایی که گاها بیهوده است و نه قصه دارد و نه هدفمند است! تصرف ساده توپخانه مملو از عراقی و انفجار پل و در نهایت آزاد سازی جزایر مجنونی که حضرت امام دستور حفظ آن را دادند، ساده انگارانه انجام شد و آنگونه که باید ساخته نشد.
فیلم آبی روشن
این فیلم نیز ماجرای دزدیده شدن سنگ فیروزهی اهدایی به حرم امام رضا علیه السلام است. حاج یونس با بازی مهران احمدی قرار است با تحویل این سنگ خادم حرم شود. ضعف بارز فیلمنامه، مشکل اصلی فیلم است. به همین تناسب بازیهای اغراق شده، شخصیتپردازی نامناسب و عاریهای نیز در همراه کردن مخاطب با خود ناتوان است. موضوع رضایت گرفتن برای اعدام و اغراق آن نیز تحت تأثیر فضای فیلمهای روشنفکری این سالهاست. در بازیها، سارا حاتمی و مرتضی امینیتبار همان حالات و عکسالعملهای سریال زخم کاری را به این فیلم منتقل کردند.
به علاوه نوع تعامل حاتمی با حاج یونس، نوع رفتار ترلان پروانه و محسن تنابنده در فیلم سینمایی «فراری» را یادآوری میکند. با این تفاوت که رفتارهای سارا حاتمی به عنوان یک زن باردار در نقش نمینشیند.
گرهافکنیهای فیلم و پرش از باز کردن آنها نیز محدود به یکی دو مورد کوچک و غیر قابل اغماض نیست و در کنار وصله پینه کردن سکانسهای حاوی پیام اخلاقی، مخاطب را دچار پس زدگی میکند تا آن تاثیر پذیری مثبتی که مد نظر عوامل فیلم است رخ ندهد.
با این حال اهمیت ضعف مجنون به مراتب بیشتر از آبی روشن است زیرا مجنون رسالت روایت یک قهرمان واقعی را دارد اما آبی روشن تخیلی است و به بهانه تمرین و کسب تجربه میتوان با آن کنار آمد. در حالیکه مجنون یک سوژهسوزی به حساب میآید که جبران آن آسان نیست و سازمان اوج بابت عملکرد نادرستش مسئول است.